«ممل» به «آقاتقی» گفت: روزگار درهمی است؛ هر کدام از حجره های آبادی اجناس خود را به قیمتی می فروشند و معلوم نیست قضیه چی به چی هست! وقتی می پرسی فلان مغازه این جنس را با همین میزان و اندازه به نرخ پایین تری می فروشد؛ فروشنده می گوید: شاید از قبل داشته است و یا می گوید من این کالا را به تازه گی آورده ام به همین قیمت حساب من کردند و بعد می گوید: ممل! پر چونه گی نکن؛ اگر کارت هست بخر که فردا که آمدی گران تر باید بخری و اگر کارت نیست برو و مانع کسب و کار ما نشو!
حال من در حیرتم که چرا اداره بازرگانی نظارتی بر این قیمت ها ندارد و اینقدر نرخ ها متفاوت هست!؛ مثلا برای خرید یخچال جهاز «گلناز خاتون»هر کدام از حجره های اسباب و لوازم فروش خانه نرخی دارند که مشخص نیست کدام درست هست و کدام نادرست!