هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

گل گشت شماره 694

گل گشت شماره 694



آمدم سر تا قدم

آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان

طوق در گردن همان زنجیر در پا همچنان

رفته بودم ز آتش امید در دل شعله‌ها

آمدم دل گرم از سوز تمنا همچنان

یار خسرو گشت شیرین و برید از کوهکن

کوهکن ره می‌برد در کوه خارا همچنان

پیش لیلی کیست تاگوید ز استیلای عشق

بازگشت از کعبه مجنون رند و رسوا همچنان

رو به شهر و ملک خویش آورد هر آواره‌ای

وحشی بی خان و مان در کوه و صحرا همچنان

زکویت رخت بربستم

ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن

به تقصیر عنایت یک تبسم عذر خواهم کن

ره آوارگی در پیش و از پی دیده‌ی حسرت

وداعی نام نه این را و چشمی بر نگاهم کن

ز کوی او که کار پاسبان کعبه می‌کردم

خدایا بی ضرورت گر روم سنگ سیاهم کن

بخوان ای عشق افسونی و آن افسون بدم بر من

مرا بال و پری ده مرغ آن پرواز گاهم کن

به کنعانم مبر ای بخت من یوسف نمی‌خواهم

ببرآنجا که کوی اوست در زندان و چاهم کن

ز سد فرسنگ از پشت حریفان جسته پیکانم

مرو نزدیک او وحشی حذر از تیر آهم کن

وحشی بافقی