هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

هدایت خداوند

هدایت خداوند


هدایت خداوند

زمانی که خداوند موسی و هارون را برای هدایت فرعون ارسال نمود، فرعون پرسید: ای موسی! خدای شما دو نفر کیست؟ حضرت موسی پاسخ داد: خدای ما کسی است که در مجموع جهان هستی آفریده های خود را به تمام آنچه لازمه خلقتشان بوده مجهز نموده و همه ی آن ها را به راه صلاح و کمالشان هدایت فرمود پیامبران الهی با راهنمایی پروردگار، مردم را هدایت می کردند.( هُوَ الّذی أرسَلَ رسُولَهُ بالهدی و دین الحقّ) 
خداوند است که پیامبر خود را به منظور هدایت مردم و ارائه دین حق مبعوث فرموده است. 
عقل، جهت پنهان: عقل نیز از عوامل موثر در هدایت مردم به راه صلاح و رستگاری بشر می باشد و حضرت موسی بن جعفر(ع)، عقل را جهت باطنی خداوند خوانده و از آن در کنار حُجَج ظاهری خداوند سبحان جلّ و اعلی نام برده و به هشام بن حکم فرمود: ای هشام، برای خداوند در بین مردم دو حجت وجود دارد: یکی حجت آشکار و دیگری حجت نهان، اما حجت آشکار پیامبران و انبیاء و امامان هستند و اما حجت نهان عقل های مردم است. عقل، چراغی فروزان و راهنمایی روشن بین است که می تواند راه صلاح را از فساد و هدایت را از گمراهی تشخیص دهد. انسان قبل از این که کاری انجام دهد باید از نیروی خرد و عقل خود استفاده کند و از عقل بخواهد تا او را راهنمایی کند و به وسیله ی هدایت، عقل خیر و شر عمل را بفهمد و سپس اقدام به انجام آن عمل نماید. در مرحله‌ی بعد، همین انسان نیکوست که از نعمت مشورت نیز بهره مند شود و از عقل دیگران، استفاده کند. زیرا وجود نازنین امیرالمومنان حضرت علی(ع) می فرماید: کسی که با خردمندان مشورت کند از نور عقل ها، خویشتن را روشن نموده است. و وجود نورانی پیامبر اکرم حضرت محمد بن عبدالله(ص) می فرمایند: «از عقل راهنمایی بخواهید تا به رشد و هدایت دست یابید و از راهنمایی او تخلّف نکنید که با ندامت مواجه خواهید شد.»
شاه مقتدر و وزیر دانا: در کشور هندوستان، شاهی بود قوی و مقتدر، در منطقه ی وسیع و آبادی حکومت می کرد و مردم زیادی، جمعیت کشور او را تشکیل می دادند. جناب شاه به جمع آوری اموال و اندوختن ثروت علاقه ی شدیدی داشت، اموال زیادی در خزانه‌ی خود جمع آورده بود و همواره در پی زیاد کردن آن می کوشید. این شاه مقتدر و مال دوست، وزیری کاردان و عاقل داشت که از عمل شاه ناراضی و متأثر بود و برای آینده احساس خطر می کرد. همین وزیر بارها از شاه خواسته بود که اموال خود را از خزانه بیرون آورد و برای رفع نیاز مردم و به منظور تقویت ارتش به کار گیرد و همواره به شاه می گفت: از مال نمی توان مرد ساخت ولی از مرد، می توان مال بسیار اَندوخت. جناب شاه که از گفته های مکرر وزیر رنجیده خاطر شده بود، دستور داد ظرف عسلی بیاورند ونزد وزیر بر زمین گذارند، طولی نکشید که مگس زیادی دور این عسل جمع شدند. آقای وزیر با مشاهده ی آن منظره، اجازه مرخصی خواست وفهمید که مراد و مقصود شاه این است که به من بفهماند زر و پول نقد همان عسل است و مردم با عرضه ی آن ، دور آن جمع می شوند همان طور که مگسان گرد عسل جمع شدند. آقای وزیر از حضور شاه مرخص شد و منتظر ماند تا اینکه شب شد و تاریکی همه جا را فرا گرفت و به خادمش گفت: ظرف عسل را بیاورد و به دنبالش به راه بیفتد، وزیر به دربارشاه آمد و پیام داد کار مهمی دارد و اجازه ی حضور می خواهد. جناب شاه اجازه داد و وزیر وارد شد و به خادمش دستور داد ظرف عسل را مقابل شاه به زمین بگذارد، ظرف عسل را زمین گذاشت ولی چون شب بود و تاریک، مگسی نیامد. آن گاه وزیر به شاه گفت: مردم با عرضه ی زر، وقتی جمع می شوند که به موقع به آنان بدهی مانند مگسان که روز گرد عسل جمع می شوند،اما وقتی زمان آن بگذرد دیگر کسی به زر اعتنا نمی کند، همان طور که مگس در شب به ظرف عسل نمی آید. جناب شاه سخت تحت تأثیر عمل وزیر و گفته های وی قرار گرفت و او را تحسین و تمجید نمود و به وی جایزه داد. سپس درهای خزانه را گشودو اموال را بیرون آورد وصرف عمران و آبادی کشور، آسایش و رفاه مردم و تقویت ارتش نمود، در نتیجه از عزت و محبوبیت زیادی برخودار گردید. این عزت در سایه ی ارشاد و هدایت وزیر عاقل و خردمند نصیب شاه شد که به هدایتش گوش داد و لجاجت نکرد و اگر گوش نمی دادو لجاجت می کرد و اموال را هم چنان در خزانه نگهداری می کرد، طولی نمی کشید که بر اثر اقتصاد ناموزون، مملکت دچار ویرانی و مردم گرفتار مضیقه ی مالی می شدند و قهراً این رویداد عوارض ندامت باری را به دنبال داشت واین عمل خود از مصادیق حدیث شریف رسول اکرم(ص) است که فرمودند:« از عاقل راهنمایی و ارشاد بخواهید تا هدایت شوید  و از دستورش سرپیچی ننمایید که پشیمان خواهید شد»
نتیجه اینکه توفیق خداوند جلّ و اعلی اگر شامل حال انسان شود می تواند از ارشاد و هدایت خیرخواهان عاقل پیروی نماید و به سعادت نائل گردد. انشاا... 
منصوره زینلیان بافقی