هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

معلم

معلم



عالیه نقیب الذاکرین بافقی(مهرگان)|

اردیبهشت ماهی است که بوی لاله و ریحان می دهد ، بوی نیکی و مهر ، بوی عشق . آنقدر این ماه دوست داشتنی و عزیز است که نام بهشت به خود گرفته . این ماه برایمان خاطراتی پر از شور و هیجان دارد از دوران مدرسه . همه مدرسه رفته ها چه آنان که چند کلاس درس آموختند چه کسانی که تا درجه دکترا و پرفسوری پیش رفتند، می دانند چه می گویم. عشق همه ما این بود روز دوازدهم فرا برسد، شاخه گلی دست بگیریم، کنار آموزگار و دبیر خویش بایستیم و با مهری تمام هدیه ناچیز خویش را پیشکشش نمائیم و چه زیبا بود آن لحظه لبخند زیبای معلم . ولی هیچ هدیه ای بیشتر از نمره های بالای دانش آموزان شادشان نمی کرد . گذشته ها که ما درس می خواندیم، تربیت بچه ها بهتر از امروز بود ، با فرهنگ تر بزرگ می شدند چون معلم برایشان در حد پدر و مادر ارزش داشت . هیچ گاه به خود اجازه نمی دادند زودتر از او از کلاس خارج شوند یا بدون اجازه سخن بگویند .معلم قربی داشت فراتر از اندیشه ها. بچه های دوران ما می دانستند فرقی بین انسان ها هست به نام دانش به نام فرهنگ . این را می دانم که هیچگاه حق و حقوق این قشر زحمتکش درست ادا نشده است ولی دست کم در روزگار پشت میز نشینی ما ،دانش آموزان و والدین رفتارشان به گونه ای بود که دل معلم گرم می شد به قدردانی زحماتش ولی امروزه نه دانش آموزان از آن دوران رنگی دارند، نه برخی والدین بویی از معرفت پدران و مادرانشان برده اند . آن زمان دانش آموز به دست معلم سپرده می شد برای تربیت ،برای تعالی روان ولی امروزه مدرسه رفتن تکلیفی شده که باید ادا شود و معلم فردی است که از دولت مزد درس دادنش را می گیرد البته در اندیشه برخی . ای وای بر روزگار ما . اینجاست که این آموزگاران مهر ،دلگرمیشان را هم از دست می دهند، تنها عشق به کارشان آنها را به کلاس می کشاند اگر نه، نه از نظر مالی درست تآمین هستند نه از نظر معنوی . رفتار خودخواهانه برخی از ما امروزه روح پراحساس این فرشتگان نیکو خصال را خراشیده است . به دور و برمان نگاه کنیم ، وقتی صدای اعتراض معلم بلند می شود ،بدانید در جامعه اش فرهنگ به لرزه در آمده و تربیت رنگ باخته است . نمی دانم مردم امروز ما را چه شده ولی دیروز کتاب تاریخ را که ورق می زدم رسیدم به روایتی از گذشتگان : انوشیروان ساسانی فرزندش را برای دانش اندوزی به بزرگمهر حکیم سپرد و فرمان داد نخستین جلسه درس در حضور او برگزار شود . او در سکوت به درس دادن استاد و درس پس دادن فرزندش نگریست تا درس استاد پایان یافت . پس از آن از تخت پادشاهی ایران بزرگ بلند شد، به طرف بزرگمهر رفت اجازه نداد او از جایش بلند شود کنار استاد نشست از او قدردانی کرد و مشتی زر بر دامنش فشاند . بزرگمهر شرمنده سر به زیر انداخت ، اشکش جاری شد و زبانش بند آمد . شاهزاده ایران با تعجب به کار پدر می نگریست شاه ایران کنار یک استاد بنشیند و از او سپاسگزاری کند . انوشیروان لبخندی زد و گفت : پسر در محضر استاد حتی اگر یک کلمه به تو بیاموزد ، همیشه شاگردی و باید احترامش بداری .اینگونه نیاکان ما احترام به معلم را در هر مقامی بودند به فرزندانشان می آموختند .

روز معلم بر معلمین خوب شهرم مبارک