هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

مرمت دیوارکج

مرمت دیوارکج



ممل خرش را "هی" کرد و  راهی صحرا شد تا به گوسفندانش سری بزند و آنان را سیر نماید.آخر چند وقتی بود که هوا یخبندان شده و علف و علوفه در صحرا یافت نمی شد. در راه که می رفت دید دیواری خراب شده و گاری مش حسین زیرآن مانده و مردم آبادی همه دور این گاری جمع شده و هرکدام حرف و نقلی می زنند. آمیرزا می‌گفت:خدارحم به مش حسین کرده؛ اگر آمیرزا هنگامی که گاری خود را بر می داشت دیوار خراب شده بود، حتماً مش حسین زیر آن مانده بود! اکبرآقا شاطر هم گفت: صبحی که من رد می شدم خبری نبود.حالا فهمیدم این جوری شده ! ننه صغری که یهو سر رسید بنای جیغ و داد را گذاشت! ای هوار! ای داد و بیداد! این چه وضعیه! این دیوار اداره چراغ است! چرا زودتر تعمیر نکردند! اگر این دیوار بر سر مردم می ریخت چه! تا کی باید اسیر ندانم کاری باشیم. خلاصه! ممل رفت جلوتر و رو کرد به آقا تقی و گفت: آقا تقی! این حکایت بی پولی هاست! اگر این اتفاق در ده پر رفت و آمد و شلوغ زرق آباد می افتاد، حتما جارچی ها خبرش را به اون سر دنیا رسانده بودند؛ ولی حیف که اینجا همینه! آقا تقی گفت: درسته!" علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد."  مرمت این دیوار کج، چقدر پول می خواسته که اداره چراغ از آن غافل شده است!