هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

تا عمر دارم خانه اهل بیت(ع) را رها نخواهم کرد

تا عمر دارم خانه اهل بیت(ع) را رها نخواهم کرد



به گزارش خبرنگار هفته نامه افق کویر، چندی پیش خبردار شدیم طی تصادف رانندگی در محور جاده جزستان-بافق چهار نفر از جوانان بافقی دچار سانحه شدند، برای کسب اطلاعات بیشتر خبرنگار هفته نامه افق کویر گفتگویی با میثم پورمنش یکی از تعزیه کاران "گروه فانوس شب" که 23 سال سن دارد و متأهل نیز هست انجام داد.
وی از شب حادثه چنین گفت: سر کار بودم که رحمتی یکی از دوستانم تماس گرفت و گفت بیا برویم جزستان، زود بر می گردیم. فلکه معدن سوار ماشین دوستانم شده و راهی روستا شدیم. موقع برگشت به پیچ رسیدیم سرعت خودرو بالای 160 کیلومتر بود. در مسیر رفت هم همین سرعت را داشتیم به دست فرمان وی ایمان داشتیم. بستن کمربند برایمان اهمیت نداشت، اعتقاد داشتیم مرگ مال ما نیست و اتفاق برای مردم است. احتمال روی دادن یک در صد حادثه را هم تصور نمی کردیم.
پورمنش عنوان نمود: در حال صحبت و خنده بودیم که به یک بار لاستیک جلوی ماشین به شانه خاکی افتاد. راننده خواست ماشین را از جاده خاکی به سمت آسفالت هدایت کند و ترمز زد، این کار باعث شد خودرو روی یک طرف قرار گیرد و در آن طرف پلی که آنجا بود زمین بخورد و دوباره با سر واژگون و به دره ای با ارتفاع 15 متر پرتاب شود. صندلی عقب به صندلی راننده چسبید. دهقانزاده، اغنیایی که سمت شاگرد بودند از ماشین به بیرون پرتاب شدند. رحمتی تعریف می کرد زمانی که ماشین در سمت راننده به زمین خورد و اطمینان پیدا کردم که حرکتی نمی کند متوجه شدم که دستت روی پای شکسته ام خورد در این لحظه گفتم میثم که مرد. صدای بچه ها زدم مهدی و سجاد جوابم را دادند. کار خدا یکی از کارکنان بیمارستان در حال برگشت از روستای جزستان بود که کار احیاء را انجام می دهد، آخرین نفر من بودم که از ماشین بیرونم می آورد. پزشک در بیمارستان یک درصد امیدواری برای بهبودیم نداده بود و به علت خونریزی زیاد احتمال خفگی را می دهد. تا این که با رضایت خانواده اعزام یزد می شوم. پرستار همراهم می گفت: روبروی مسجد ابوالفضل(ع) خونریزی من قطع شده است.
وی افزود: نه سال تعزیه کار می کنم به برکت آن بود که زنده ماندم. خدا را شکر بقیه نیز در حال بهبود هستند، فقط برای یکی از دوستانم التماس دعا دارم. بعد از روز دوشنبه به هوش آمدم توکل به ائمه و اهل بیت(ع) خیلی از گره های زندگی را می گشاید.. تا عمر دارم خانه اهل بیت(ع) را رها نخواهم کرد. چه قدر دوستانم بودند که بر اثر غفلت جان خود را از دست دادند. مرگ را جلوی چشم خود دیدم. بدانید حادثه یک لحظه هست. کمی دیرتر، اما سالم به مقصد برسیم.
جوانان! راننده ماشین را نمی برد او ما را می برد احتیاط، احتیاط کنید.