در «معدن آباد» هیچکس نمانده بود؛ حتی کدخدا و بلدیه چی و اعضای انجمن هم نمانده بودند! گفته شده بود که قرار هست یک افتتاحیه ایی داشته باشند. برای همین همه مسئولین و دست اندرکاران معدن آباد زمینی و هوایی رفته بودند. «ممل» به «آقاتقی» گفت: یعنی مگر می شود معدن آباد بدون کدخدا اداره بشود یا بلدیه چی در شهر نباشد؟ آقاتقی گفت: این دوره و زمونه همه چیز امکان دارد و با یک پوزخندی ادامه داد: لابد کدخدا و همه اینا که گفتی احتیاج دارند تا دسته جمعی سیاحتی هم داشته باشند!