نمایش خبر نمایش خبر

با حلوا حلوا گفتن دهان آدم شیرین نمی شود

با حلوا حلوا گفتن دهان آدم شیرین نمی شود



برخی از علاقمندان به توسعه «معدن آباد» در میدان مرکزی شهر جمع شده بودند و با هم می گفتند و شور می دادند. برخی از روشنفکران نیز بودند و کسانی هم که اهل سواد و کتاب !
هر کدام برای خود گپی می زدند و چیزی می گفتند و سرها شور داشت وداغ داغ که می شد با آن چند تنور نان پخت! «ممل» که از اول جلسه نشسته بود؛ او هم داشت پر و بال می زد که خدا را شکر! بلاخره دستی از آستین درآمد و مشکلات آبادی به یمن نفحات خوشش حل شد. شعر
مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید
                           که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید
ممل بادی در سر انداخت و گفت: المنه لله که شد حل، مشکل ما! ناگهان سرش را که پایین آورد «آقاتقی» رو دید که زل زده به او! گفت: ممل! ماشاا... ذکر شکر بر لب داری؟ ممل گفت: شکر می کنم که خدا را که به مدد این جلسات مشکل آبادی حل شد! آقاتقی گفت: شکر خدا که از اعمال پسندیده هست؛ ولی این را هم بدان که با «حلوا حلوا گفت دهان ادم شیرین نمی شود؛ باید بلند شد و راه افتاد و همت به خرج داد تا مشکلات آبادی حل بشود.