نمایش خبر نمایش خبر

مگر باید با سر و صدا کارها پیش برود

مگر باید با سر و صدا کارها پیش برود



 اکرم عباسی|  به گزارش هفته نامه افق کویر، در تعطیلات عید فطر سال جاری متأسفانه چندین تصادف در شهرستان بافق اتفاق افتاد که این موضوع برای خانواده های این افراد مشکلاتی را در پی داشت. "امین بابایی" یکی از بستگان خانواده ای است که در تصادف جان خودشان را از دست دادند با حضور در هفته نامه افق کویر از او درباره مشکل به وجود آمده برای نزدیکانش که خواهر و خواهر زاده وی بودند سوال کردیم وی با بغضی فراوان گفت: مشکل اصلی ما این بود که شهر بافق با بیش از 40هزار نفر جمعیت؛ فقط یک پزشک قانونی دارد؛ زمانی که آن اتفاق ناگوار برای ما روی داد در آن بازه زمانی چند تصادف دیگر هم اتفاق افتاد، تنها پزشک مورد تأیید پزشک قانونی در بافق، براساس حق طبیعی خود به مسافرت رفته بود، چون جایگزینی برای وی در نظر گرفته نشده بود و فرد دیگری که جواز دفن صادر نماید در بافق نداشتیم، پس از کش و قوس فراوان گفتند راهی نیست جز اینکه جنازه ها را به پزشک قانونی یزد ببرید. به خاطر طی مسافت یزد و بافق و مسائلی که در آنجا پیش آمد، یک شبانه روز دفن اجساد عقب افتاد. بدتر از آن وقتی به یکی از مسئولین اعتراض کرده و گفتم چرا این وضع است گفت: مشکل از خود شما بوده که یزد رفتید؛ بعد از شما آقای فلانی همین اتفاق برای آنها پیش آمده به یکی از اماکن دولتی رفته و با سروصدا کردن چهار تا عکس از جسد گرفتند و جواز دفن به آنها دادند.
وی افزود: مگر باید با سروصدا کارها پیش برود؟ با این وجود از فردا هرکس کارش در جایی به مشکلی برخورد کرد شروع می کند به سرو صدا کردن.
وی اظهار داشت:  بدتر از آن آمبولانسی بود که باید جسد را با آن 120 کیلومتر ظهر گرما تا یزد ببریم، شما نگویید آمبولانس، وانتی بود که اتاق عقب آن کشیدند. ما مجبور شدیم در گرمای 50 درجه، یخ بر روی جنازه ها بریزیم و این مسافت طولانی را طی کنیم. خریدن آمبولانس یخچال دار برای شهرداری هزینه ی آنچنانی ندارد؛ ولی مسئولین ذی ربط می‌گفتند این موضوع تا به حال به فکر ما نرسیده بود.
وی تصریح کرد: زمان تصادف قبل از اینکه آمبولانس بهشت الحسین(ع) به صحنه تصادف برسد و اجساد را ببرد اجساد مدتی در بیابان بدون محافظ رها شده بود، حتی لوازم شخصی آنها را هیچکس جمع نکرده است. در اینجا لازم است از مردم حاضر در صحنه تشکر کنم از آنانی که لوازم شخصی را جمع کردند و به ما تحویل دادند. 
وی عنوان کرد: خیلی برایم سخت بود زمانیکه مرد غریبه ای  به من گفت: چون دیدم اجساد وسط بیابان تنها رها شده با خود فکر کردم؛ شاید فرد خدانشناسی پیدا شود و خودم النگو و گوشواره خواهرت را باز کردم. توقع داشتیم یک مأمور آنجا گذاشته شود تا آمبولانس برسد.