نمایش خبر نمایش خبر

از زنده ها بیشتر می ترسم

از زنده ها بیشتر می ترسم



اکرم عباسی| تصورش برای خیلی ها سخت است که برای ساعت های  متمادی صدای ناله و فریاد و گاهی هم الفاظی رَکیک که حواله غسال یا به زبان خودمانی مُرده شور، می شود را بشنوند...
تصورش برای خیلی ها سخت است که جنازه ای را بشویند که مدت ها از مرگش می گذرد و بوی تَعفُن گرفته و یا از بدنش کِرم می ریزد.
تصورش سخت است که مردم با دید دیگری به تو نگاه کنند و از دست دادن به تو کراهت داشته باشند و یا از قندانی که تو از آن قند برداشته ای قند نگیرند، زیرا که تو با دستانت مرده را می شویی!
اما اگر محیط کار را که سراسر بوی سدر و کافور فرا گرفته و مِیتی که گاه جنازه اش وضع چندان خوبی ندارد و سر در بدن ندارد، یا بوی تعفن گرفته را به کنار بگذاریم، برخورد مردم و همراهان برخی از میتان تراژدی تلخی است که برای غسال ها دائم تکرار می‌شود؛ اگر هم مسئولین هوای غسال ها را نداشته باشند که دیگر غمی بر غم های این افراد افزوده می‌شود... کافی است برای درک اهمیت کار این افراد تصور کنیم یک روز، در این مکان به روی مراجعه کنندگان بسته شود! به نظرتان چه اتفاقی می افتد؟
اگر روزی برسد که غسال ها به هر دلیل که شده از برخورد مردم گرفته تا کم لطفی مسئولین  اعتصاب کنند چه کسی باید مردگان را سر و سامان بدهد؟
هفته نامه افق کویر در این شماره گفتگویی با یکی از خدمتگذاران این حرفه انجام داده است. 
افق کویر: لطفاً خودتان را معرفی کنید.
زهرا طالعی هستم، متولد سال1353، سه فرزند دارم 2 دختر و یک پسر. دو دخترم ازدواج کردند.
افق کویر: چه مدت است که در این شغل فعالیت دارید؟
 از بچگی با مادرم به بهشت الحسین(ع) (همان قبرستان بافق) می رفتیم؛ قبلاً بافق سردخانه نداشت، هر ساعت از شبانه روز که جنازه فوت می شد، باید می رفتیم و آن را می‌شستیم. مادرم چون تنها بود بعضی وقت ها من همراهش می رفتم که تنها نباشد، اصلاً  نمی ترسیدم و پدرم هم راننده آمبولانس بود و همراه هم می رفتیم تا مرده را شسته و خاک می کردند و می آمدیم خانه.21 سال مادرم کارش همین بود، 4 الی 5 سال آخر سردخانه در بهشت الحسین احداث شد و جنازه را در سردخانه نگه می داشتند؛ ولی دیگر نیازی نبود که شبانه جنازه را بشوییم. بخاطر مشکل مالی که داشتم زمانی که مادرم بازنشسته شد طی درخواستی از مسئولین مربوطه  تقاضا کردم به جای مادرم مشغول به کار شوم، سال84 با من تماس گرفته شد تا آموزشهای مربوط به این حرفه را ببینم. از 19 سالگی شروع به کار کردم. اولین باری که من مرده دیدم تصادفی بود نصف صورت نداشت و بار اولی که رفتم جنازه بشویم صورت نداشت، چون زیاد از این صحنه ها دیده بودم اصلاً نمی ترسیدم؛ ولی ناراحت می شدم. اولش هم اصلاً نمی ترسیدم الآن هم اکثر شب ها می روم و مرده می شویم، چون می خواهند جنازه را به روستا ببرند؛ ناچاراً باید شب شسته شود. 
افق کویر: آیا از بستگان فرد فوت شده در امر شست و شوی میت به شما کمک می کنند؟ 
اکثر کسانی که مراجعه می کنند و پولدار هستند اصلاً دخالتی نمی کنند و پشت در می ایستند و می گویند خودت جنازه را بشوی و من تنهایی می شویم؛ فقط برای کفن کردن می گویم بیایند کمک؛ ولی افراد فقیر که مراجعه می کنند در شستن جنازه شان کمک می کنند.
افق کویر: آیا از مرده نمی ترسید؟
از زنده ها باید بیشتر بترسیم مرده که ترس ندارد، آنها مثل آدمی هستندکه خوابند. من کارم این است و برای ثواب آن، این کار انجام می دهم نه ترس؛ هیچ گاه نترسیدم و تا الآن هم هیچگونه چیز خاصی مشاهده نکرده و هیچ چیز ندیده ام.
افق کویر: برخورد مردم با شما چگونه است؟
برخورد مردم در محل کار خیلی بد است توقعات بی جا از ما دارند. از در که وارد می‌شوند، برای شستن باید کمکم کنند؛ چون من تنهایی برایم سخت است و گاهی شده که من خودم تنهایی شروع می کنم؛ وقتی فامیل های میت می آیند با سروصدا به من می‌گویند؛ چرا کارت را شروع کرده ای و چون شستن مرده نباید هول هولکی باشد باید با صبر وحوصله این کار را انجام دهند و چون جوابگو ما هستیم و در آن دنیا باید جواب بدهم، باید کار خودم را انجام بدهم. 
همسایه ها هم که با ما رفتار خوبی ندارند، اگر پسرم با بچه هاشون حرف بزند دعواش می‌کنند که برو خانه، بعضی از مردم که شعور دارند و حالیشون است با من و خانواده ام خوب برخورد می کنند؛ ولی تعداد زیادی از آنها با ما بد رفتار می کنند. مردم فکر می‌کنند من عزراییل هستم و جان مرده شان را می‌گیرم به این حالت به من نگاه می کنند، فکر می کنند من قاتل هستم و جان جنازه شان را می گیرم.
با چشمان و نگاهشان اینگونه با من حرف می‌زنند. از دست من هم چای نمی خورند فکر می کنند نجس است؛ وقتی وارد غسالخانه می شوم لباسم جدا است، دستکش و چکمه دارم. در ابتدا تمام لباسهایم را عوض می کنم و یک پیشبند چرمی هم دارم با اینکه لباس مخصوص دارم از پیشبند چرمی هم استفاده می کنم. مرده را که شستم لباسهایم را عوض کرده و بدون غسل از غسالخانه خارج نمی‌شوم. هر کس شیعه علی است واجب است که 7 مرده را بشوید.
افق کویر: اگر برای شما مشکلی پیش بیاید چه کسی کار شما را انجام می دهد؟
بخاطر اینکه ما شرکتی هستیم حقوق مرا نیز به زور می دهند. نیروی کمکی ندارم و گاهی اوقات که من نمی توانم بروم کار، مادرم کار مرا انجام می دهد.
افق کویر: در زندگی خود با چه مشکلاتی روبرو هستید؟
زنی هستم بی سر پناه و مستأجر. خانه از خودم ندارم و یک پسر دارم که کلاس ششم است.به یکی از مسئولین مراجعه کردم و گفتم من مرده شور شهرستان هستم یک خانه به من بدهید و جوایی که به من داده شد گفت: به ما ربطی ندارد و خودتان می دانید. مشکلی که دارم این است که مستأجر هستم و برای مسکن مهر درخواست داده بودم، چون همسرم فوت کرده انصراف دادم و الآن قسط وام دارم و خرجی منزل نیز دارم.
افق کویر: در سالجاری نسبت به سال گذشته چه میزان فوتی در بافق بوده است؟
امثال خیلی آمار فوتی داریم، سال گذشته در 12 ماه 300 نفر فوت کرده اند هم زن و هم مرد. امسال که هنوز در مهرماه قرار داریم 350 نفر فوت کرده اند؛ اکثراً هم امسال جوان بوده و سکته قلبی و مغزی بودند.
افق کویر: آیا در طول دوره مشخص از شما آزمایشات مربوطه گرفته می شود؟
شرکتی که در آن فعالیت می کنم خصوصی است و تا الآن هیچ گونه آزمایشی از من نگرفتند، الآن شرکتی هستیم هر بار یک شرکت می آید و یک نظری می دهد و می‌رود؛ ولی اگر خصوصی نبودیم و زیر نظر شهرداری بودیم بهتر بود. الآن 5 سال است که شرکت خصوصی شده است. 
افق کویر: شغلتان جزء مشاغل سخت است یا خیر؟ 
 بله، جزء مشاغل سخت است.
افق کویر:کفن ها چه طوری باید باشد توضیح بدهید؟ 
کفن زن 7 متر و کفن مرد 6 متر است. کفن های مشهدی خوب نیست کوچک است و لباسهایش کوتاه است. 
افق کویر: چه کفنی بهتر است؟ 
کفن مکه ای.
افق کویر: تا الآن شده که در برابر این کار حاجتی بخواهید و برآورده شود؟
 بله،  هر چیز که از خدا خواسته ام و از امامان خواسته ام ظرف مدت 24 ساعت به آن رسیده‌ام من عقیده ام صاف است.