نمایش خبر نمایش خبر

احساس اثرات انگشتانش در گوشه هایی از مسجد

احساس اثرات انگشتانش در گوشه هایی از مسجد



به گزارش هفته نامه افق کویر، دل شهید وسیع و بی انتهاست، زیرا هرگاه رود به اقیانوس متصل شود دیگر رود نیست، اقیانوس است، دل شهید است که به معدن عظمت الهی متصل است و معدن عظمت هم که می دانی بی انتهاست، در این شماره از هفته نامه خبرنگار ما؛ به سراغ خانواده شهید والامقام" قاسم پوراکبری" رفته و با پدر وی گفتگویی انجام داده است. که در ادامه می خوانیم:
مادر و پسر در روز و ساعتی مثل هم آسمانی شدن
افق کویر لطفا خودتان را برای خوانندگان معرفی بفرمایید؟
" علی اکبر پوراکبری " هستم. دارای ۹ فرزند؛، "قاسم" متولد سال ۱۳۶۶ و ششمین فرزند خانواده بود. من غم بزرگی را سپری نمودم، هر چند هنوز قاسم زنده است. اما؛ "مادر" او دیگر در میان ما نیست و در ۳۱ مردادماه سال گذشته دقیقا در روز و ساعتی که فرزندم به شهادت رسید، مادر قاسم هم آسمانی شد.
افق کویر از شهادت فرزندتان بگویید؟
روز پنچشنبه ۲۸تیرماه سال ۱۳۸۶در ساعت ۱۷:۴۵ قاسم در سن ۱۹ سالگی به شهادت رسیده. او در مرز پاکستان منطقه (شور) مشغول به خدمت سربازی بود. درگیری بین اشرار و سربازان مرزبان رخ می دهد. فرزندم با سیزده نفر از هم خدمتی هایش در مقابل اشرار ایستادگی کرده و در نهایت سر " قاسم " مورد اصابت آرپیچی قرار می گیرد.
پنج ماه از آخرین تماس من با فرزندم گذشته بود
افق کویر خصوصیات اخلاقی "قاسم" شرح دهید؟
پسرم در هتل مشغول به کار بود هرروز تمایل داشت مسیر هتل تا خانه را پیاده طی کند. پس از بازگشت به خانه تمام لباس هایش را خودش می شست وحاضر نبود مادرش را به زحمت بیاندازد. او یکی از خدام مسجد محله بود و در ساخت مسجد همکاری می کرد، اکنون در گوشه هایی از مسجد اثرات انگشتانش را حس می کنم.
افق کویر آخرین باری که به مرخصی آمد، چه حسی داشتید؟ فکر می کردید پسرتان شهید شود؟
زمانی که به شهادت رسید، پنج ماه از آخرین تماس من با پسرم گذشته بود. در این مدت به مرخصی سربازی نیامده بود، ما نیز موفق به برقراری تماس با او نشدیم. همیشه از آمدنش خوشحال بودیم. اما؛ در اواخر خدمتش خودش احساس می کرد که قرار است به شهادت برسد.
افق کویر آیا فرزندتان به خواب شما آمده است؟
بله، اما زمانی که از خواب بیدار می شوم، یادم نمی ماند.
لطفا تماس نگیر،
اینجا درگیری شده است
افق کویر از روز خبر شهادت فرزندتان بگویید؟
یک روز صبح از خانه بیرون رفتم. و قتی بازگشتم کاظم یکی از پسرانم سرش را روی پاهایش گذاشته بود و گریه می کرد. علت را جویا و پاسخ شنیدم که قاسم شهید شده
است. در همان لحظه یک نفر از کنار کاظم بلند شد و گفت" نه نه ! من مطمئن نیستم، دروغ است" دیگر هیچ صدایی نشنیدم. فقط به سرعت به سوی تلفن رفته و با محل خدمت قاسم تماس گرفتم. اما؛ کسی پاسخ نداد. یک ساعت مداوم تماس گرفتم تا یک نفر تلفن را جواب داد. در حالی که می خواست تماس را قطع کند به من گفت: برادرم لطفا تماس نگیر اینجا در گیری شده است. به او التماس کردم که تلفن را قطع نکند و خواستم بگوید پسرم شهید شده یا خیر. در همان لحظه تماس به قسمت دیگری وصل شد و نسبت فامیلی مرا با قاسم سوال کرد. گفتم من عموی قاسم هستم تا جوابم را بدهد. پاسخ شنیدم ، بله. قاسم پوراکبری هم جزء شهدا است. دیگر نتوانستم حرف بزنم و در یاس و ناباروری مطمئن شدم که قاسم از دنیا رفته است.
افق کویرجسد شهیدوالامقام چه زمانی تحویل شما گردید؟
بعد از شنیدن خبر شهادتش با دوستش تماس گرفتم و گفتم چه زمانی جنازه پسرم را تحویل خواهم گرفت، او پاسخ داد؛ متاسفانه هنوز جسد شهدا در میدان جنگ است. چند روز بعد از شهادتش در روز یکشنبه ساعت ۱۲ ظهر به ما اطلاع داده شد که جنازه جهت تایید به تهران منتقل و سپس با هواپیمای خصوصی به یزد انتقال داده شده است.
افق کویر آیا مسولین بنیاد شهید به خانواده شهدا رسیدگی دارندیا خیر؟
بله؛ اوایل درب منزل می آمدند، ولی الان تماس می گیرند.
ارزش شهیدان بیشتر از این است
افق کویراگر صحبتی با مسئولین دارید بیان بفرمایید؟
همیشه بر این باور بودیم که خانواده شهدا از امتیاز مدارس شاهد بهره مند هستند .و به خانواده شهدا ارزش گذاری می شود.امازمانی که مدارک نوه هایم را جهت ثبت نام به این مدارس بردم با مخالفت و عدم پذیرش آن ها رو به رو شدم. از مسئولین تقاضا پیگیری دارم. این روز ها یادمان ها و گرامیداشت ها نسبت به شهیدان کم رنگ تر شده و ارزش شهیدان والا تر از این است.

حدیثه امیریان|