نمایشگر دسته ای مطالب نمایشگر دسته ای مطالب

بازگشت به صفحه کامل

دو راهب

دو راهب


مشاوره

دو راهب به لب رودخانه ای رسیدند که باید از آن رودخانه خروشان و پر آب گذر می کردند . کفش های خود را بیرون آوردند و لباس های خود را بالا زدند و آماده حرکت شدند که ناگاه متوجه شدند دختری زیبا نیز کنار رودخانه ایستاده و قصد دارد از رودخانه بگذرد، اما از عمق آب و سرعت و جوش و خروش آب و از صدای وحشتناک ان می ترسد .یکی از دو راهب به آن زن پیشنهاد دادمی تواند او را پشت کند و از رودخانه بگذراند. این اتفاق افتاد و هرسه به سلامت به آن طرف رودخانه رسیدند و راهب آن زن را زمین گذاشت و به راه خود ادامه داد .در مسیر راه رفیق این راهب مرتب و مکرر او را سرزنش می کرد که تو چه راهبی هستی؟ چه آدمی هستی ؟ دین نداری ؟ حیا نداری ؟ که زن نامحرم را به پشت کشیدی ؟ تن او به تن تو خورد.دست او به دست تو خورد .تو کار غیرشرعی انجام دادی .اصلا به ما چه ربطی داشت که این کار را بکنیم ؟ مگر آن زن شوهر نداشت ؟ مگر پدر نداشت ؟ مگر این قدر بی کس و تنها بود که تو باید این کار را برایش می کردی ؟ تذکر و توصیه مرد خلاصی نداشت تا این که راهب به صدا در آمد و گفت من یک ساعت است آن دختر را به زمین گذاشتم و تو قادر نیستی فکر آن را به زمین بگذاری .
اگر ما به دنبال آسایش خاطر و آرامش خاطر در مسیر زندگی هستیم باید خیلی از چیزها را در زمان خود به زمین بگذاریم .آن چه باعث افسردگی ها، اضطراب ها، ناراحتی ها و مریضی های ما آدم ها می شود به این لحاظ است که قادر نیستیم برخی فکرها را به زمین بگذاریم . حمل برخی افکار ما را به آدم هایی و سواسی، بدبین، دروغ گو، غیبت کن، تهمت زن تبدیل خواهد کرد. گاهی باید زیپ جمجمه خود را بکشیم، مغز خود را خارج کنیم و مغزمان را از آلودگی پاک و جمود و آرتروز آن را معالجه کنیم . آنچه موجب کوچکی و کم ارزشی برخی آدمها شده است و زنگار زده ای است که در زمان حال هیچ ارزشی ندارد.بکن نکن ها، توصیه های مکرر و تذکرات متمادی ما والدین موجب می شود بچه هایمان دارای مغزی خلاق، مشکل حل کن نداشته باشیم . اگر آنها یاد نگیرند که باید برخی از اذهان وافکار را سریع به زمین بگذارند ، فلج می شوند، از بین می روند، قادربه زندگی نیستند، در طول زندگی جسمی رنجور و روحی رنجور را حمل می کنند.آنان اکثراً وابسته اند تا مستقل . آنان کسل و مقلد و پیروهستند تا اینکه خلاق و مبدع باشند . این که فرزندان ما بتوانند خود را از افکار و اذهان بی ثمر آزاد کنند به تربیت والدین بستگی دارد. پدر و مادر دارای وسواس فکری ، کوتاه بین ، کم جرات ، پرگو ، کینه توز ، تهمت زن ، ریاکار، ظاهر ساز، قهرو، کم رو منتظر فرزندانی غیور و با اعتماد به نفس نباشند. اگر ما والدین به نگرانی بچه هایمان دامن بزنیم ، چیزهایی بی ارزش را برای او پر اهمیت بدانیم، آنان را دچار این بیماری نموده ایم. یادمان باشد پدران و مادران دارای افکار بزرگ و متعالی می توانند دارای فرزندانی بزرگ و سعادتمند باشند و آنان که نمی توانند خود را از قید و بند و افسار افکارهای بی ارزش رها سازند چه انتظاری از فرزندان خود می توانند داشته باشند؟
گردآوری: عبداللهی