هفته نامه
احمقترین دزدان جهان(قسمت دوم)
احمقترین دزدان جهان(قسمت دوم)
دزدی از باشگاه کاراتهکاها
منبع: همشهری سر نخ | کریستین گاراس، از قهرمانان کاراته در سال 2008 تصمیم گرفت تا قسمتی از محل زندگیاش را تبدیل به باشگاه ورزشی کند و از این رو تمام کاراته کاهایی که کمربند مشکی داشتند، به باشگاه ورزشی گاراس آمدند که در آنجا تمرین کنند. تا اینکه یک روز دزد بخت برگشتهای که از همهجا بیخبر بود و نمیدانست که صاحب این باشگاه کیست و چه کسانی در آنجا ورزش میکنند، مخفیانه وارد ساختمان شد. دزد دقیقا زمانی دست به دزدی زده بود که همه مردها در حال تمرین بودند. البته او اصلا به اینکه تا چه اندازه خطر کرده، هیچ توجهی نداشت و بعد از دزدیدن یک لپ تاپ، دو دوربین دیجیتال و تعدادی دیگر از اشیای باارزش داخل باشگاه خواست فرار کند که ناگهان گاراس با دیدن غریبه ساک به دست شستش خبردار شد که از باشگاهش سرقت شده و از این رو بدون معطلی به طرف غریبه حمله کرد. وقتی صدای داد و بیداد در باشگاه پیچید، بقیه مردها هم از ماجرا خبردار شدند و دزد بیچاره وقتی دید که چندین مرد کاراتهکا با کمربند مشکی به طرفش میدوند، اشیای مسروقهاش را همان جا رها کرد و خواست پا به فرار بگذارد که از بخت بد تا میتوانست کتک خورد و تا رسیدن پلیس دست بسته او را نگه داشتند. وقتی پلیس به باشگاه ورزشی گاراس رسید، او رو به ماموران کرد و گفت: «فکر نمیکنم که این دزد بعد از این خیال سرقت به سرش بزند؛ چرا که امروز خیلی ترسیده بود
دزد و پیرزن شجاع
ساعت سه صبح بود که هتی مایرز 95 ساله اهل اوکلاهاما با صدای شکسته شدن شیشه در ناگهان از خواب پرید. به نظر میرسید که یک نفر به عمد شیشه را شکسته. با صداهایی که به گوش میرسید، پیرزن مطمئن شد که پای یک دزد در میان است. او که تنها زندگی میکرد، خیلی ترسیده بود و نمیدانست باید چه کار کند. همان طور که در تخت نشسته بود، به اطرافش نگاه کرد و چشمش به پیچگوشتی کنار پنجره افتاد. آن را برداشت و سریع از جایش بلند شد و به طرف در رفت. به محض اینکه هتی از پلهها پایین آمد، اولین چیزی را که دید دستهای رابرت هارسلی بود که هنوز تلاش میکرد از بیرون در را باز کند. در همین موقع مادر بزرگ 95 ساله بدون اینکه ثانیهای معطل کند به طرف دزد رفت و پیچ گوشتی را محکم به دست او که به دستگیره چسبیده بود، فرو کرد. صدای فریاد هارسلی 46 ساله در سکوت نیمه شب تمام محله را پر کرد و پیرزن تنها به یک ضربه رضایت نداد و چندین بار با پیچگوشی ضربههای محکمی به دست هارسلی بیچاره زد و از ترس اینکه فرار نکند، همانطور که به دزد حمله میکرد، فریاد میکشید و کمک میخواست. وقتی پلیس به محل حادثه رسید، دستها و ساعد رابرت هارسلی غرق در خون بود. به این ترتیب حمله پیرزن شجاع باعث دستگیری دزد خانهاش شد. هارسلی در دادگاه به جرم سرقت درجه یک به زندان محکوم شد.