هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

گل گشت شماره 692

گل گشت شماره 692



دیریست

دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم

در گوشه‌ی باغی می نابی نکشیدیم

چون سبزه قدم بر لب جویی ننهادیم

چون لاله قدح بر لب آبی نکشیدیم

بر چهره کشیدیم نقاب کفن افسوس

کز چهره‌ی مقصود نقابی نکشیدیم

بسیار عذابی که کشیدیم ولیکن

دشوارتر از هجر عذابی نکشیدیم

وحشی به رخ ما در فیضی نگشودند

تا پای طلب از همه بابی نکشیدیم

کاری مکن

کاری مکن که رخصت آه سحر دهم

وین تند باد را به چراغ تو سردهم

آبم ز جوی تیغ تغافل مده ، مباد

نخلی شوم که خنجر الماس بردهم

سیلی ز دیده خواهدم آمد دل شبی

اولیتر آنکه من همه کس را خبر دهم

کشتی نوح چیست چو توفان گریه شد

هرتخته زان سفینه به موجی دگر دهم

لرزد دلم که خانه حسنت کند سیاه

گر اندک اختیار به دود جگر دهم

افسردگی بس است که باد خزان شود

آه ار به بوستان جمال تو سر دهم

بیداد کیش من متنبه نمی‌شود

وحشی من این ندای عبث چند دردهم

وحشی بافقی