هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

گفتگو با یک عالم به علم انساب

گفتگو با یک عالم به علم انساب


گفتگو با یک عالم به علم انساب

به طور کلی، موضوع علم انساب از تعیین نسب مردم و روش‌های بررسی و تحقیق آن سخن می‌گوید و غرض آن، پیش‌گیری از خطا در تعیین نسب اشخاص است و چون علم انساب، مبنای شرعی، عرفی و اجتماعی بعضی از مسایل مهم می‌باشد، لذا از پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه اطهار(ع) روایات متعدد و سفارشات بسیاری در مورد اهمیت پرداختن به علم نسب‌شناسی وجود دارد. به همین منظور با یکی از بزرگان بافق که در این علم سر رشته دارند، گفتگویی انجام داده ایم که در ادامه می‌خوانید.
افق‌کویر: لطفاً خودتان را معرفی کنید:
بسم ا... الرحمن الرحیم، اینجانب حسن نقیب‌الذاکرین هستم فرزند میرزا عبدالحسین که روز 12 برج اسفند سنه 1304 در بافق به دنیا آمدم.
افق‌کویر: میزان تحصیلاتتان چقدر است؟
من علوم قرآنی، دینی، حدیث و انساب را نزد پدرم یاد گرفتم. پدران من تا شش نسل همگی روحانی و واعظ بودند آنها از کودکی به فرزندانشان قرآن و حدیث یاد می‌دادند. دروس مقدماتی حوزوی را هم نزد عالمان بافق و یزد آموختم.
افق‌کویر: چند فرزند دارید از آنها بگوئید.
8 فرزند، 4 دختر و 4 پسر. میرزا محمد و میرزا عبدالحسین دو پسر بزرگم شاغل آموزش و پرورش بودند، که بازنشسته                 شدند، میرزا علی‌اکبر پسر سومم کارگر شهرداری و معلول است، میرزا ابوالفضل دبیر دبیرستان‌های بافق هست او در عملیات کربلای 8 و در 16 سالگی به افتخار جانبازی نایل آمد. از بین دخترانم سومی آموزگار است، چهارمی و آخرین فرزندم عالیه مثل جدش شاعر و نویسنده است. او فعالیت فرهنگی زیادی دارد، همچنین کارمند شرکت سنگ‌آهن است.
افق‌کویر: گویا زمان جنگ به جبهه نیز اعزام شدید؟
بله، دو دفعه، دفعه دوم زمان عملیات کربلای 8 بود، بیشتر در منطقه فاو بودم.
افق‌کویر: آیا اصل و نسب شما بافقی است و اجدادتان همه در اینجا ساکن بودند؟
من و فرزندانم همه در بافق به دنیا آمده‌ایم تا پنج نسل پیش نیز پدرانم همه در همین شهر زندگی کرده‌اند و بافقی بودند ولی جد بزرگ ما مشهور به محمد بیگ سبزواری از بزرگ زادگان و واعظین مشهور نیشابور بود  زمانی او را برای وعظ از نیشابور به بافق دعوت می‌کنند او و خانواده‌اش به اینجا می‌آیند و ماندگار می‌شوند.
افق‌کویر: شنیده‌ایم شما در علم انساب نیز سر رشته دارید!
تا حدودی اصل و نسب و نیاکان مردم بافق را می‌شناسم البته بیشتر قدیمی‌ها را، با نسل جدید آشنایی زیادی ندارم.
افق‌کویر: این علم را از کجا آموختید؟
علم انساب را از پدرم آموختم ایشان میرزا عبدالحسین از واعظین بافق بودند که نزد پدرشان آنچه را باید یاد گرفتند. پدربزرگ من میرزا محمد حسن‌خان شاعر بودند و شعرهای خوبی می‌سرودند از پدرم شنیدم ایشان تمام رویدادهای شهر بافق را می‌نوشتند و نگهداری می‌کردند. پدربزرگ علاوه بر نویسندگی در علم انساب سررشته داشتند، نسب نامه بافقی‌های قدیم را نوشته بودند. پدرم از تمام نوشته‌های ایشان به خوبی نگهداری کردند؛ ولی متأسفانه در یکی از سال‌ها، سیلی سخت و ویرانگر به بافق راه یافت و همه چیز را نابود کرد. نوشته‌های پدربزرگم همه از بین رفت. در آن زمان نوشتن مثل الآن نبود نویسنده‌ها با کاغذ و قلم و دوات می‌نوشتند بنابراین بیشتر آثارشان نابود شد.
افق‌کویر: اشعار یا خاطره‌ای از پدر بزرگتان میرزا حسن خان به یاد دارید:
شعرهای کمی از وی در ذهنم مانده است :
آن طور که از پدرم شنیدم ایشان در مسجد صاحب‌الزمان(عج) به امور خیریه و کمک به فقیران مشغول بودند. بیشتر مسافرین و فقرا را در مسجد اطعام می‌دادند. روزی مرد ثروتمند برای خواندن نماز وارد مسجد شد و کنار مرد فقیری نشست و او را مسخره کرد میرزا حسن خان که این کار را دید بلافاصله گفت:
ای آنکه به خمره تو نان گشته کره
گر یک مگسی به بام خونت بپره
چشمش بکنی اگر به نونت نگره
افق‌کویر: شما از فرزندانتان نخواستید راهتان را ادامه دهند و به حوزه بروند:
نه هیچ گاه فرزندانم را مجبور به کاری نکردم. به همگی در همان کودکی قرآن و حدیث یاد دادم اما اجباری نکردم که حتماً روحانی شوند. خوشبختانه همگی آنها صالح و سربه راه هستند و دیندار. همین بزرگترین نعمت خداوندی است که به خاطر داشتنش خدا را شکر می‌کنم.
افق‌کویر: در آخر چه سخنی با خوانندگان نشریه ما دارید:
از همگی می‌خواهم در همه حال به یاد خدا باشند و به دستورات دین عمل کنند. خداوند صالحین را دوست دارد و به کسانی که در همه حال مردم را یاری می‌کنند توجه می‌کند. هیچگاه احترام به پدر و مادر و بزرگترها را فراموش نکنید و در راه خدا نیازمندان را یاری کنید. از شما هم تشکر می‌کنم.