هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

کمبود کتابهای شاهکار

کمبود کتابهای شاهکار


به بهانه هفته کتاب:

سومین دلیل کمبود کتابهای شاهکار:
از دیگر علل کمبود کتابهای شاهکار در روزگار حاضر این است که بسیاری از نویسندگان می خواهند از راه تالیف ارتزاق کنند. و این، آنها را در خلق آثار شاهکار، عقیم می کند. روشن است نویسندگانی(که صرفاً) برای حق التالیف می نویسند، به سر هم بندی مطالب می پردازند و هیچ گاه به این تن نمی دهند که سالها برای نگارش یک کتاب صرف وقت می کنند و لذا بیش از هر چیز به پایان تالیف خویش - که حق التالیف است- می اندیشند. مگر نه این است که گفته اند: « خُذالغایات و أَترُک العَبادی». و در اینجا « غایات» (مقصود)، حق التلیف است که باید آنرا گرفت و «مبادی» (مقدمات)، تحقیق است که باید آنرا رها کرد!
پس درست گفته است «ژان ژاک روسو»:
« در صورتیکه منظور نویسنده از نوشتن ارتزاق از راه قلم باشد، بسیار دشوار است که افکار عالی را در سر بپرواند.»
امروزه به نویسندگانی که نوشتن را وسیله امرار معاش خود قرار می دهند، رورنالیست(روزنامه نگار) می گویند. این اسم، بسیار با مسما و درست است. زیرا یکی دیگر از معنای رورنالیست در انگلیسی، « کارگر روز مزد» است! یعنی همان که خودمان می گوییم« میز را بنویس».
(بگذریم از سر دبیرانی که ناچارند بخاطر درد مردم یک مطلب واضح و عیان را به صورتهای مختلف بارها و بارها بنویسند و چاره ای از این کار نیست. اما منظور اصلی این است که این طرز نوشتن ممکن است خالی از حُسن نباشد و مردم پسند هم باشد، اما هیچگاه علمی و تحقیقی نیست ولی در بعضی از شرایط سیاسی شاید گریزی هم از آن نباشد.)
اما برگردیم به موضوع کمبود کتابهای شاهکار و تفاوت قابل درک آنها در گذشته و اکنون.
فرنگیها به آثار هنری یا کتابهایی که خوب نباشد و با عجله و سردستی  برای امرار معاش تهیه شده باشد، پات بویلرPotboiler))  می گویند. نمی دانم این واژه را چگونه می شود به فارسی برگرداند. ظریفی آن را به (کتابهای نان و آبدانی) برگردانده است.
این دسته از کتابها چون با عجله و برای تامین معاش تالیف شده، خالی از اتقان است و در آن گره گشایی و نو آوری دیده نمی شود.
«شوپنهار» می گوید: حق الزحمه و حق التالیف(اگر تنها هدف و مقصود باشد) در بطن خود تباهی ادبیات را نهفته دارد. تنها آن نوشته هایی با ارزش است که نویسنده اش به خاطر آنکه حرفی برای گفتن داشته، آن را نوشته است. پول، گویی طوق لعنت است، هر نویسنده به مُجَرَد آنکه برای پول بنویسد، نوشته هایش بد می شود. برجسته ترین آثار نامی ترین افراد در زمانی به وجود آمده که آنها به خاطر هیچ یا پولی اندک آن را نوشته اند. در اینجاست که این ضرب المثل اسپانیولی مصداق پیدا می کند: (شرف و پول در یک کیسه جمع نمی شوند.)
بهتر از این مثل اسپانیولی، سروده شهید بلخی است که دانش و خواسته(مال) را با هم قابل جمع نمی داند. گفت:
دانش و خواسته است نرگس و گل
که به یک جای نشکفند به هم
هر که را دانش است، خواسته نیست
وآن که را خواسته است، دانش کم
(اما) دور نیست گفته شود مگر نویسندگانی نباید نان بخوردند که این همه در مذمت کتابهای ناندانی سخن گفته شد و ارتزاق از راه تالیف نکوهیده شد. ماهم دعا می کنیم که حق التالیف نویسندگان محفوظ و افزون باد! اما سخن در چیز دیگری است: در این است که اگر انگیزه نویسندگان از تالیف، ارتزاق باشد کتابهای(بچاپ و بفروش) (مانند خانه های بساز و بفروش) تالیف می کنند و می کوشند تا با شتاب بیشتر، تالیف یک کتاب را به پایان برند. و این شتاب، همان و سَرسَری گذشتن از مطالب، همان.
البته راه باز است و هر نویسنده ای که می خواهد از راه تالیف ارتزاق کند، این گوی واین میدان. ولی مطمئن باشد که نمی تواند اثر شاهکار و کار آوری خلق کند.  ادامه دارد..

 

به کوشش: امیر عباس امینی