هفته نامه

چرا پایتخت خرما نداره

"ممل" یا " ممد"گرمای هوا کلافه اش کرده بود. آخه سابقه نداشت تو آبادی این قدر هوا گرم بشه! ممل برای این که خودش و بچه ها را خنک کند مجبور بود هی بلند بشه و بره آب به کولر بزنه! تا این که ساعت اخبار شد و تلویزیون گفت: هواشناسی آبادی اعلام کرده دمای هوا 45 درجه است. ممل چشاش از تو سرش زد بیرون و با تعجب گفت: اگر این دما، 45 درجه هست و با دمای پایتخت یکی هست چرا تو پایتخت خرما نداره و اینجا فراوان هست! چرا اونجا درخت گیلاس و آلبالو داره؛ ولی اینجا به زور و مراقبت درخت انار بار میده! خلاصه ممل تو این فکرها بود که یهو گفت: باید برم و ببینم هواشناسی آبادی چه وضعی داره! صبح روز بعد رفت و از تنها کارمند اونجا پرسید که چرا این گونه هست! هوای مرکز با اینجا یکی هست! نمی شود یه جای کار مشکلی داره. آمیرزا گفت: ممل دستگاه هایی که ما اینجا داریم کهنه و فرسوده شده؛ ولی دستگاه های پایتخت به روز هست؛ ما همین هستیم! دستگاه ما قدیمی و هواشناسی هم در مجاورت "شهرک سنگ" هست که اینجا هم می‌بینی پر از درخت است و هوا هم، به خصوص شب ها خنک!

ممل که پاک گیج شده بود گفت: مگر کدخدا اینجا نمیاد که این وضع را ببینه؟ آمیرزا گفت: کدخدا اینجا میاد چی کار! جایی میره که سرش به تنش بیارزه نه اینجا که هی ما بگوییم: این کمه! اون دستگاه را نداریم! این اعتبار و بودجه را به ما ندادند و اینا...