هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

پنج دواخانه در آبادی

پنج دواخانه در آبادی



به تازه گی در آبادی پنج تا " دواخانه " باز شده! هر کدام از دواخانه ها موظف هستند تا شش روز هفته شب ها از ۱۱  تا ۸ صبح باز باشند.
 "ممل " قصه ما نصف شب سوزش و درد معده به سراغش آمد؛ رفت سر یخچال تا قرص معده درد بخورد. دید همه قرص ها تمام شده! به عیالش گفت: همین یک ماه پیش یک بسته از دواخانه خریدم؛ چطور شده به این زودی تموم شده! عیال ممل گفت: تو این خونه از بس که آروم و قرار دار یم، خوردن قرص معده شده نقل خونه!
به ناچار ممل زد از خانه بیرون و رفت سراغ دواخانه نزدیک خونه اش؛ چشمت روز بد نبینه؛ دید تعطیله! رفت سراغ دواخانه بعدی، دید آن هم تعطیل است! خلاصه یک دور چرخید و آخر سربرگشت سرجا اولش! خلاصه هیچ دواخانه ای باز نبود! ممل تاب نیاورد و رفت خدمت حکیم باشی و عرض کرد: ای حکیم! امشب دواخانه ها تعطیل است و هر پنج دواخانه درب دکان خود را بسته اند! یا اهل آبادی همه شکر خدا سالم و تندرست هستند یا دواخانه ها در خواب می باشند. حکیم گفت: ممل! نصف شبی آیه نازل نکن! دواخانه ها دنبال فروش دوای خود هستند، علی الخصوص که الان 5 تا هم شده اند. به نوبه باز هستند. امشب هم نوبت دواخانه جنب شفاخانه است. ممل گفت: ای حکیم اگر در آبادی بیست دواخانه باشد هر بیست دواخانه به نوبه باز هستند؟ چرا یکی از آنها شبانه روزی نمی شود که اهل آبادی بدانند فلان دواخانه شبانه‌روزی است و بعد از نماز خفتن به آنجا بروند! حکیم گفت: ای ممل نصف شبی دست روی دلم نگذار که کلی زور زدم تا این پولوتیک را به کار بستم و این پروگرام را به آنها قبولاندم! باور کن ممل حل اختلاف اینها از حل برجام هم بدتر بود.
ممل گفت: ای حکیم برجام چیست؟ حکیم گفت: بعدها خواهی فهمید.