هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

همه اینها خواب بود!

همه اینها خواب بود!



این روزها خبر "وکیل الرعایا" را در تذکر و پند و اندرز به مردان و ارکان دولت باید دید! وکیل الرعایا که موقع غم های مردم باید باشد، نیست! اگر از او بپرسند کجایی؟ می گوید کار من این نیست که بیایم در کنار شما! کار من آن است که کتابت قانون کنم! مشق قانون بنویسم و به همه نشان بدهم که اگر قانون مراعات شود؛ گلها شکوفه خواهند داد! کبوترها به پرواز می آیند و آب در رودخانه سر به بالا می رود!
اینها گفته های منتقدین گستاخ به وکیل الرعایا بود که در جلا و خلوت گفته می شد! "ممل" گفت: یعنی کار وکیل الرعایا همین خواهد بود! اگر این، کارش خواهد بود چه کسی کمبود اعتبار برای جاده آبادی را به گوش مرکزنشینان می رساند! اگر کار وکیل الرعایا همین است چه کسی به مرکز نشینان خواهد گفت که ما حکیم باشی حاذق و ماهر نداریم و اگر کار وکیل الرعایا این هست چه کسی برای آبادی خسارت ناشی از خشکسالی می گیرد که کشت و زرع مان محتاج قطره ایی آب است و آب در بالادست به وفور دیده می شود؛ کما این که دیگران آب را کشیدند و ما یک سهم بیشتر نتوانستیم و همین طور ممل ادامه می داد و می گفت و می گفت. تا این که عیالش مشتی بر سر ممل کوفت و گفت: بعد از این که هذیانت تمام شد به فکر آرد باش که آرد در خانه نمانده است و تا سر برج خیلی مانده است! ممل از خواب پرید و گفت: همه اینها خواب بود!