هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

نوش دارویی که هرگز نرسید!

نوش دارویی که هرگز نرسید!



محمد حسين تشکري|واگويه؛ حکايت رازهاي پنهاني است که فرد در طول زندگي خود مجال گفتن نداشته باشد؛ بلاخره روزي مي رسد و خود لب به سخن مي گشايد. «

«غلامرضا پورفلاح بافقي» از جمله اين افرادي است که بين سالهاي 1372 الي1376 فرماندار شهرستان بافق بود. او پس از اين مسئوليت، مدتي را درسمت مديرعاملي آبفاي يزد و غرب تهران گذارند و پس از آن در تيرماه 1385 به يزد بازگشت و به سمت رياست سازمان صنايع و معادن استان منصوب شد تا اين که در سال 1389 بازنشسته شد. او اکنون روزگار خود را در يزد مي گذارند. فرصتي شد با توجه به آنچه که درفضاي مجازي آمده؛ از وي درباره جداسازي معدن چادرملو از بافق و بهاباد و الحاق آن به اردکان و نيز انتزاع منطقه موسوم به دي 19 (D19 ) که يک آنومالي يا توده سنگ آهن با عيار 58 مي باشد و باز الحاق آن به اردکان از او سوالاتي را بپرسيم؛ چرا که معتقديم وظيفه يک خبرنگار ايجاب مي کند تا با کنکاش درباره يک مسئله، عمق موضوع را از ميان خروارها شايعه و حدس و گمان بيرون آورده و آن را در معرض قضاوت مردم قرار دهد. خبرنگار يک وظيفه ديگري هم دارد که با تحليل و بررسي موضوع، بد را از خوب جدا نمايد. بدي را بگويد تا بدها از ترس برملاء شدن چهره زشت شان ديگر سراغ بدي نروند و خوبي را باز گويد تا خوبي ها در جامعه فراگير شود و الگوي براي فرزندان و نسلهاي بعدي باشند.

آنچه که مي خوانيد گفتگوي هفته نامه افق کوير با غلامرضا پورفلاح بافقي است که در هفته نامه افق کوير، روز گذشته انجام گرديد. سعي شده با اندکي ويرايش، اصل متن حفظ شود:

افق کوير: در موضوع معدن چادرملو و انتزاع آن، آيا اين جداسازي مربوط به تصدي مسئوليت شما بوده است؟

خير؛ تا من مشغول به کار گرديدم، خيلي از اين مسايل مشمول زمان شده و فقط جنگ و دعواهاي آن به جا مانده بود؛ ضمن اين که نمي دانم فرماندار پيش از من صورتجلسه اي را امضاء کرده بود يا خير؟! ولي از من کسي نخواست که بيا و نظرت را ابراز کن که آيا اين منطقه چادرملو، جزء بافق است يا جزء اردکان! من که آمدم منطقه وارد اين مناقشات شده و هر روز بهاباد شلوغ مي شد و کسي هم از من نمي خواست که اين را امضاء کن که در آن حوزه است ديگر اينکه من از سوي مسئولين اردکان هم هيچ مدرکي و مستندي نديدم که به استناد آن بگويند، اين معدن مال آنها هست!

افق کوير: چه سالي بود؟

من از سال 72 13 آمدم، فکر کنم آخر سال بود؛ زماني که من مسئوليت فرمانداري بافق را عهده دار شدم؛ مسايل بالا گرفته بود. يادم مي آيد «علي هوشمند» بيشترين اطلاعات را در اين زمينه داشت و پيگير بود. در اکثر جلسات حضور داشت. مدارک و مستنداتي که در جلسه ارائه مي شد، همه آنها را او ارائه مي داد و اطلاعاتش نسبتا خوب بود.

افق کوير: آيا اختلافات «محلوجي» وزير وقت صنايع و معادن با بافق که شما هم اشاره داشته ايد؛ مربوط به عوارض شهرداري بود يا ضيافت شامي که در آن موقع در کنار درياچه آهنشهر برپا شده بود و چند نفري آن را به هم زدند؟

فکر کنم آن چيزي که خيلي برايش سنگين بود جدال شهرداري بافق بر سر عوارض با شرکت سنگ آهن بود که منجر به بسته شدن 100 ميليون تومان وجوه شرکت شده بود. حالا محلوجي يکسري اختلافات با بافق و بافقيها داشت، در اين داستان، او جبهه اش محکم بود؛ ولي تلاش مي کرد ضربه اي به بافقيها بزند؛ چون خيلي مورد توجه آقاي هاشمي بود حرفش در هيئت دولت پيش مي رفت؛ يعني محلوجي کار به تقسيمات کشور نداشت؛ به عنوان وزير معادن و فلزات، ولي چون آدم قدرتمندي بود و حرفش پيش مي رفت اين جو را عليه بافق درست کرده بود، از آن سو معاون سياسي و امنيتي وقت استانداري يزد، «صحرايي»، بشدت پيگير اين جداسازي بود و در وزارت کشور، «نجفي» نامي بود که، صحرايي با او در ارتباط بود، در تقسيمات کشوري هم، نجفي يکي از ارکان تصميم گيرنده بود.

بنابر اين يک لابي محکمي به نفع اردکان بود، از آن سو هر چه چهره ي بافق بد جلوه داده شده بود، آنها مثبت پيگيري مي کردند و جلو مي رفتند؛ اينها نهايتا دست به دست هم داد و اين تصميات را گرفتند.

افق کوير: در بحث جداسازي يک سري نقل و قول هايي از رييس وقت اداره ثبت اسناد و املاک بافق هست که گفته شده يک تيمي از يزد آمدند و کل نقشه هاي ثبتي و اسناد را جمع کردند و بردند اين گزارش را به شما ندادند؟

نه، اگر بردند من در جريان نيستم؛ اصلاً حضور ذهن هم ندارم. فقط يادم هست يک نقشه اي در استانداري بود، «صحرايي» يک مدتي چسبي بر روي خط مرزي بافق- اردکان چسبانده بود و بعد آن نقشه را برداشتند و من يکي دوبار نيز به حالت متلک به او گفتم؛ اگر چيزهايي که مي گوييد درست است؛ چرا رفتيد چسب زديد روي نقشه، و حالا آن نقشه اوليه را من نمي دانم کجا هست، گويا شوراي شهر بافق مي گويد، ما آن نقشه را داريم.

من چيزي که در ذهنم مانده است اردکان هم مستندات و مدارک محکمي نداشت؛ ولي زور سياسي با او بود، از اين طرف بهابادي ها که شلوغ مي کردند، به عنوان اغتشاش ديده مي شد و آن سو، اردکاني ها خودشان را به عنوان آدم هاي مثبت و خوش فکر و توانمند جلوه مي دادند و آنهايي که بالا نشسته بودند، مي گفتند اگر چادرملو را از حوزه بهاباد درآوريم براي هميشه از شر بدکمکي شان راحت مي‌شويم، چون اينها شلوغ مي کنند، به هر جهت معدن بود. من حدس مي زنم «محلوجي» خيلي کمک کرد.

واقعيت موجود در اين بود که آن موقع در هيئت دولت و تفکرات آقاي هاشمي يک ادبيات متکبرانه حاکم بود آن گونه نبود که شما بتوانيد با محلوجي بحث کني! آنها از ديد بالا حرفشان را مي زدند و گوش به حرف کسي هم نمي کردند، آقاي محلوجي به فرماندار که چه عرض کنم؛ حتي به استاندار نيز محل نمي گذاشت. يادم مي آيد يک مرتبه که محلوجي با هليکوپتر يا همان بالگرد به معدن چغارت آمد و در آنجا تصميمش عوض شد و قرار گرديد که از معدن سه چاهون هم بازديد کند؛ در نتيجه خلبان وقتي اين وضعيت را ديد، گزارش داد که سوخت من فقط تا اندازه برگشت به يزد هست و تا سه چاهون سوخت ندارم. محلوجي به او گفته بود برگردد يزد و سوخت گيري کند و دوباره بيايد تا او از سه چاهون هم بازديد نمايد. اين تفکرات متاسفانه حاکم بود! فضا مثل الان نبود که کسي وقت بگيرد و مدارک و مستندات ببرد؛ به ناچار بهابادي ها با شلوغ بازي و جمع شدن مي توانستند حرفهايشان را بزنند و اين نبود که کسي به آنها مهلت يا وقت بدهد که بگويند، چه درخواستي دارند.

افق کوير: بهابادي ها گله مند هستند که بافقي ها در قضيه چادرملو ما را همراهي نکردند؟

بافقي ها تقريبا هيچ نقشي نداشتند و نقش آنها کمرنگ بود؛ در نتيجه بهاباد در اين موضوع تنها شد!

افق کوير: آن موقع بحث واگذاري 37 آنومالي شده بود؟

وقتي در داخل استان يزد ما چند معدن داريم، صنايع و معادن برايش مهم نيست که آن جزء کدام شهر باشد. مهم اين است که اين معادن در داخل استان باشد، تا استان همجواري نيايد دست بر روي آن بگذارد.

افق کوير: از اين که اين فرصت را در اختيار خوانندگان افق کوير قرار داديد، سپاسگزاريم!

من هم از اين که باعث شديد تا اين واگويه ها را داشته باشم، قدرداني دارم.

اين واگويه هاي فرماندار اسبق بافق بود؛ بطور حتم « محمد رضا شکوهي»، « مسعود شريعتي»، «اميرحسين تفکري»، « ذبيح ا... خواجه اي» و « حسين ندافيان» نيز واگويه هايي به ترتيب درباره اولين اعتراضات نسبت به خصوصي سازي شرکت سنگ آهن؛ موضوع گازرساني، راه اندازي دفتر گمرک بافق و در آخر انتقال بندرخشک به شهر همجوار دارند.

ادامه دارد....