هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

نوزده سالگی افق کویر

نوزده سالگی افق کویر



سیزدهم دیماه ۱3۷۷ اولین پیش شماره هفته نامه افق کویر در قطع A4 منتشر شد. از ان تاریخ تاکنون نوزده سال گذشت، نوزده سالی که به اندازه یک قرن بر ما سپری شد! روزهای بیم و امید، روزهای سخت و جانکاه، روزهای حضور در دادگاههای مطبوعات، آن هم در مرکز استان،روزهای دنبال استاندار دوره اصلاحات دویدن تا با او مصاحبه ای انجام شود و آخر الامر همراه بردن خبرنگار با خودش و انجام مصاحبه و در نهایت او را در نزدیکی شرکت ذوب روی پیاده کردن و برگشتن او به بافق با ماشین های تو راهی! روزهایی که منتخبین مردم گفتند و ما نوشتیم و بعد ما را به جرم چرا نوشتید و مگر هر حرفی را می شود نوشت، به دادگاه کشاندن که مگر رسالت ما چیزی جز این هست که منعکس کننده نظرات مردم و مسئولین باشیم!روزگار چسباندن تیکه تیکه خبرها بر روی کاغذ الگو با چسب ماتیکی که تا آن روز در بافق کسی نداشت و باید برای تهیه این چسب، از مرکز استان خریداری می کردیم!روزگار اهدا کردن مغازه نه متری از ان مادر که علاقمند بود پسرانش در انتشار روزنامه موفق باشند و اهدا سیصد هزارتومان بابت تعمیر و مرمت مغازه ارث پدریش!روزگار خرید یک کامپیوتر و پرینتر برای کار دفتر نشریه از محل پس انداز برادر! روزگار اعتراضات کارگری و راهپیمایی مردم در جهت تضیع نشدن حق مردم!روزگار کشته شدن پیرمرد موتورسوار در انتهای خیابان مهدیه و اعتراض خانواده اش به جوان ترین فرماندار استان یزد و دل نگرانی فرمانده وقت پلیس که چرا گزارش تهیه می کنید و پاسخ خبرنگار به او که هر قانونی به شما اجازه داده این ستاره ها بر دوش تان باشد همان قانون هم اجازه تهیه چنین گزارشی را به ما می دهد و دست و پا زدن حراست آن موقع که فرمانداری ساختمان دولتی هست و نباید از آن خبر و گزارش تهیه شود و پاسخ ما که در قوانین ممنوعیت فقط برای قلاع و استحکامات نظامی است و لاغیر!
روزگار آمدن اولین مدیر بومی و داستانهای پس از آنش! روزگار قول هاو قرارها و در آخر به یکباره تغییر و جابجایی او!روزگار انتخاب یک فرماندار از میان روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی و سیاسی!روزگار تغییر و تحول مدیران از اداره کوچک تاشرکتهای بزرگ مانند سنگ آهن مرکزی که انگشت شماری از آنها هنوز بر مسند ریاست اداره حضور دارند که خداوند بیش از پیش توفیق شان دهد!
روزگار امدن یگان ویژه ها به بافق! زد و خورد و ضرب و شتم در ایستگاه قطار!روزگار تحصن و اعتراض در محل فرمانداری و چادر زدن خانواده های آنان!روزگار پاسخ ندادن فرماندار و معاون سیاسی استان به سوالات خبرنگار و انگشت لای درب ماندن که اگر خبرنگار دیر جنبیده بود انگشتانش لای درب ماشین صدمه می دید! روزگار گرانی کاغذ و قطع شدن یارانه های کمک به نشریات!روزگار وام گرفتن از بانک ها جهت پرداخت هزینه های چاپخانه و ...روزگار احضار به نهادهای خاص و پاسخگویی که چرا چنین شده و چرا چنین نوشتید؟ همه و همه گذشتند و رفتند  و آنچه که ماند صفحات جوهری هفته نامه افق کویرکه به مدد دوستان و اصحاب مطبوعات و خانواده و به فضل خدای باری تعالی هنوز نیم رمقی در جان ناقابلش هست و امیدواریم :
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
                                              که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
 
محمد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حسین تشکری بافقی
صاحب‌امتیاز و مد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یرمسئول