هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

میزبانی مردم دارالشجاعه از آقای احمدی نژاد

میزبانی مردم دارالشجاعه از آقای احمدی نژاد



حمید بقایی| صبح پنج شنبه از تهران به مقصد شهرستان بافق به راه افتادیم و حوالی عصر وارد یزد شدیم. در ورودی شهرهای بین راه مردم خونگرم شهرهای استان برای دیدار با آقای احمدی نژاد اجتماع کرده بودند. آقای دکتر برای پاسخ به ابراز علاقه و همچنین احوال پرسی با جمعیت ، دقایقی توقف داشتند. غروب آفتاب وارد شهر بافق شدیم و کمی از زمان برنامه عقب بودیم. طبق اطلاع مسئول هماهنگی مراسم ، مردم بافق از ساعت ها قبل در حسینیه محل حاضر شده بودند اما نظر بر آن بود که ابتدا جهت دیدار با مادر شهید ابراهیمی به منزل این شهید رفته و نماز مغرب و عشا را هم در همانجا به جماعت آوریم. حدود ساعت 9 شب مسئول هماهنگی مراسم جهت آگاهی از ورود دکتر به محل مراسم تماس گرفت. برای ما فرصت کم بود و به همراه آقای احمدی نژاد منزل شهید بزرگوار را به سمت محل مراسم ترک کردیم. جمعیت کثیری جلوی درب منزل شهید تجمع کرده و منتظر خروج آقای دکتر بودند. سواره و پیاده تا نزدیک محل مراسم ایشان را همراهی کردند اما اجتماع بزرگ تر در خیابان محل ورود به حسینیه ی محله سفلی بود که دقایقی ورودمان را به تأخیر انداخت. در نهایت با ورود به حسنیه، جمعیت به یک باره با سر دادن شعارهای " صل الله محمد ، یاور رهبر آمد " ؛ دسته گل محمدی ، به شهر ما خوش آمدی " از آقای دکتر احمدی نژاد استقبال کردند. سخنرانی آغاز شد و در حسینیه جمعیت کثیری آمده بودند که بخش بزرگی از آنها را بانوان تشکیل داده بودند. در لا به لای سخنرانی هم هر از چند گاهی جمعیت با شعارهای خود صحبت های آقای دکتر را همراهی می کردند. پایان سخنرانی هجوم مردم به سمت دکتر را در پی داشت که یکی به او دست می داد و دیگری چهره اش را می بوسید و ... به سختی از میان جمعیت به کوچه پشتیِ حسینیه آمدیم. اما ادامه مراسم ، بدرقه بزرگی بود که توسط مردم انجام شد مردم به صورت پیاده و یا سوار بر موتور، ماشین آقای دکتر را همراهی می کردند و در همین حین شعارهایی سر می دادند. قصد داشتیم به زیارت امامزاده عبدالله برویم که به دلیل انبوه جمعیتِ بدرقه کننده ، امکان پذیر نبود. خیل جمعیتِ پیاده و موتورسواران تا خروجی شهر همچنان ادامه داشت و علاقه خود را به طرق مختلف نسبت به دکتر نشان می دادند تا این که دکتر احمدی نژاد از آن ها تشکر کردند و از آن ها خواستند به خانه هایشان بازگردند. حدود ساعت 11 شب بود که به سمت یزد راه افتادیم و راه زیادی تا تهران داشتیم اما باید تا هنگامه صبح در تهران می بودیم .