هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

مهاجرت کرده ایم تا زنده بمانیم

مهاجرت کرده ایم تا زنده بمانیم



رضیه زارع پور| خبرنگار هفته نامه افق کویر در این گزارش گفتگویی با یک خانواده افغان که مقیم ایران و ساکن یزد هستند انجام داده است. 
افق کویر: خودتان را معرفی کنید و اهل کجا هستید و شغلتان چیست؟
علی صمدی، متولد سال ۱۳۴۴ هجری شمسی هستم اهل کشور افغاستان از استان فرا، در اینجا با همسرم(لیلا که دختر عمه ام است) و فرزندانم زندگی می کنم. دارای ۲ فرزند پسر به نامهای مسلم و جابر و سه دختر به نامهای ام البنین،یاسمن و مهدیه هستم که همه فرزندانم در ایران متولد شده اند. هم اکنون در یک شرکت خصوصی خدمه هستم؛ ولی به غیر از آن هنر نقاشی، خط نستعلیق و خوانندگی را دارم و گاهی اوقات نیز به شاعری می پردازم.
افق کویر: میزان تحصیلات خود، همسر و فرزندانتان را بفرمایید:
دارای مدرک دیپلم و همسرم تا کلاس ششم درس خوانده؛ البته هر دو در افغانستان تحصیل کرده ایم؛ ولی فرزندانم در یزد مشغول به تحصیل بودند یا هستند: مسلم دیپلم گرفته، جابر سوم راهنمایی، ام البنین پیش دانشگاهی،یاسمن کلاس ششم و مهدیه کلاس چهارم است که البته دختر بزرگم جزو تیزهوشان است و قصد دارد جهت ادامه تحصیل به کشور نروژ برود (اگر مانع قانونی پیدا نکند)اما با توجه به وضعیتی که ما داریم نمی توانیم در این راه کمکش کنیم از لحاظ مالی و این مایه بسی تأسف است .
افق کویر: پیرامون وضعیت معیشت خود در افغانستان توضیح دهید و بفرمایید چه باعث شد که از آنجا مهاجرت کنید؟
وضعیت درآمد و زندگی در افغانستان برای ما بسیار خوب بود زیرا پدرم دارایی زیادی ازجمله حمام عمومی،کارگاه شیرینی پزی و سوپر لبنیاتی داشت که در این موارد او را همراهی می کردم و غیر از آن نیز خودم تابلو نویسی هم داشتم و کلاً از درآمد راضی بودم تا اینکه وضعیت امنیت افغانستان و زندگی در آن به خاطر جنگهای متعدد داخلی و خارجی به خطر افتاد و ناچار شدیم همه املاک و دارایی خود را جا گذاشته و قصد مهاجرت به کشور دیگری را بکنیم؛ فقط برای اینکه زنده بمانیم.
افق کویر: از چه طریق وارد خاک ایران شدید و آیا آن زمان متأهل بودید؟
با وجود ناامنی های زیاد بالاخره در سال 68 از مرز زمینی شهرستان زابل استان سیستان و بلوچستان وارد ایران شدم .
زمان ورودم به ایران متأهل بودم؛ ولی ابتدا تنها آمدم و حدوداً شش ماه بعد همسرم با خانواده اش وارد ایران شدند.
افق کویر: چرا شهر یزد را از بین شهرهای دیگر برای سکونت انتخاب کردید؟
از بدو ورودم به ایران مدت سه ماه در اصفهان زندگی می کردم؛ ولی پس از آمدن همسرم به ایران به لحاظ اینکه اکثریت فامیلم در یزد بودند و به طور کل یزد شهر خوبی است به اینجا آمدم و در خیابان مسجد جامع سکنی گزیدم و در آغاز دستفروشی می کردم.
افق کویر: رفتار مردم با شما به عنوان یک مهاجر افغان چگونه است؟
رفتار مردم یزد با ما تاکنون خوب بوده و کاری به کار هم نداشتیم لازم به ذکر است که چگونگی برخورد مردم به رفتار خود فرد بستگی دارد که ما همیشه سعی کردیم در آرامش کامل زندگی کنیم.
افق کویر: پس از 27 سال زندگی در ایران آیا تابعیت ایران را بدست آورده اید یا هنوز تبعه افغانستان هستید؟
خیر، با وجود مراجعات مکرر نتوانستم تابعیت ایران را نه برای خود و نه برای هیچیک از افراد خانواده ام به دست بیاورم که بسیار باعث تعجب است؛ زیرا به عنوان مثال فامیلها یا دوستان ما که حتی دیرتر از ما به کشور های دیگر عربی یا اروپایی رفته اند پس از 6 ماه اقامت توانسته اند اقامت آن کشورها را بگیرند؛ ولی ما فقط کارت اقامت موقت داریم و نه تنها کمکهایی که از سوی سازمان ملل می شود به ما نمی دهند؛ بلکه به واسطه صدور کارت اقامت برای هریک از اعضای خانواده پول هم می گیرند؛ مثلا برای کارت کارگری باید مبلغ 450 هزار تومان بدهیم و معلوم نیست کمکهای بین المللی چه سرنوشتی دارد.
افق کویر: آیا کار یا فعالیتی هست که بخواهید آن را انجام دهید؛ ولی چون مهاجر افغان هستید نتوانستید انجام دهید؟
بله، همانطور که قبلاً گفتم اینجانب هم طراح، نقاش و هم خطاط هستم و زمانی می خواستم مغازه تابلو سازی بزنم؛ وقتی برای گرفتن پروانه کسب مراجعه نمودم جواب رد شنیدم، چون تبعه افغان بودم؛ بنابراین یک مهاجر افغان محکوم است به کارگری در ایران و نمی تواند هیچ شغل دیگری را انتخاب نماید.
افق کویر: غریب بودن آنهم در کشور دیگری به دور از وطن خود چه محدودیتها و سختیهایی دارد؟
هر چند ما تابع کشوری هستیم که خود سرنوشتش مشخص نیست و سالهای زیادی است که در آن جنگ و نا امنی است(افغانستان) به هر حال در غربت زیستن به هر نحو ممکن سخت است؛ زیرا ما اینجا نه شغل ثابتی داریم نه درآمد مشخصی، شامل هیچگونه بیمه ای هم نمی شویم؛ اگر یکی از ما که تبعه افغان هستیم در ایران مریضی سختی بگیریم باید بمیریم زیرا نه توان خرید دارو را داریم نه پرداخت هزینه جراحی را. مشکلات ما در اینجا زیاد است مثلا طبق قانون ایران کلیه اتباع خارجی در هر رشته ای که بخواهند تحصیل کنند می توانند به جزٔ علوم هسته ای؛ ولی زمانی که دخترم با استعداد و هوش منحصر به فردش می خواست رشته ریاضی فیزیک را انتخاب و بخواند نگذاشتند و او ناچار شد فقط رشته فرهنگ و ادب را بخواند که الآن جزو تیزهوشان و نفر اول کلاس خود است.
افق کویر: آیا قصد برگشت به کشورتان را دارید؟
باید بگویم به هر شکل غربت سخت است و در کشور دیگری با این شرایط نمی شود سرنوشتی برای خود و فرزندانم بسازم، چون بعد از پایان تحصیلشان و گرفتن مدرک اجازه کار به آنها نمی دهند؛ بنابراین چنانچه جنگ و نسل کشی در کشورم تمام شود و امنیت واقعی برگردد حتماً به کشورم می روم، چون در آنجا پتانسیل های کاری زیاد است.
افق کویر: حرف پایانی:
حرف خاصی ندارم فقط خواستم از دولت و ملت ایران به خاطر اینکه ما را در پناه خود گرفتند و با وجود مهاجرت و سختیهای زیاد ان توانستیم در امنیت زندگی کنیم تشکر کنم