هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

مصطفی زمانی ، از یوزارسیف تا فرهاد

مصطفی زمانی ، از یوزارسیف تا فرهاد



 مصطفی زمانی ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۱در فریدونکنار متولد شد. او با بازی در سریال یوسف پیامبر به تلویزیون ایران معرفی شد و به شهرت رسید.
یوسف پیامبر، نام یک مجموعه تلویزیونی پیرامون زندگی یوسف به کارگردانی فرج‌اله سلحشور است. این سریال به داستان پر فراز و نشیب زندگی یوسف می‌پردازد. مصطفی زمانی در این سریال نقش حضرت یوسف را بازی کرد.
از بچگی عاشق بازیگری بوده وقتی وارد دانشگاه شد به بازیگری در تاتر پرداخت معتقد است فضای رشد پیشرفت برای جوانان و نوجوانان علاقه مند در شهرستانها کم و محدود است میان بازیگران مرد محمدرضا فروتن را خیلی دوست دارد به نظر او هدیه تهرانی هنرپیشه تاثیرگذاری است بازی فروتن و تهرانی را در قرمز خیلی دوست دارد.
از طریق دوستش متوجه شد برای سریال یوسف دنبال بازیگر هستند ابتدا هیچ شانی برای خود قائل نبوده روز اول تست هول شده و دیالوگهایش را فراموش کرده پیش از تست دوم کتاب یوسف در آینه تاریخ را خواند بعد از تست دوم قراردادی ۶ ماهه امضا کرد. برای ایفای بهتر نقش به کلاسهای بازیگری سوارکاری و بدنسازی رفت به خاطر فشارهای حاکم بر فضای کار ۲ بار انصراف داده . بازیگر نقش نوجوانی یوسف پسرعمه زمانی است .کتایون ریاحی را بهترین انتخاب برای نقش زلیخا میداند .
نخستین حضور شما به عنوان بازیگر، در سریال «یوسف پیامبر» شکل گرفت که سر و صدای زیادی به پا کرد و شما را در مرکز توجه قرار داد. اما بعد از آن، مسیر دیگری را طی کردید و حتی پیشنهاد بازی در چند سریال را هم رد کردید، مثل سریال «قلب یخی». چه شد که بازی در سریال «شهرزاد» را پذیرفتید؟
سریال «قلب یخی»، اولین تجربه شبکه نمایش خانگی در عرصه سریال سازی بود و من کمی تردید داشتم که در آن بازی کنم. همه چیز این سریال خوب بود و کارگردان و فیلمنامه خوبی داشت، حتی نقشم را هم دوست داشتم، اما می ترسیدم که در آن بازی کنم.
شاید دلیل ترسم، نقشی بود که در ابتدای بازیگری آن را تجربه کرده بودم و اگر بلافاصله، در کار دیگری حضور پیدا می کردم، نمی توانستم برای مخاطب جذاب و پذیرفتنی باشم. البته من پذیرفته بودم که یک بازیگر آماتور هستم، چون نقش یوسف اقبالی بود که براساس زمان و مکان نصیبم شد. اما در آن دوره، بیشتر ترجیح می دادم که در سینما بازی کنم و در آن جا نقش های مختلف را آزمون و خطا کنم.
سینما این امکان را می داد تا نقش ها را ژانرهای مختلفی را تجربه کنم و بازی ام، جزئی تر و دقیق تر و قابل نقدتر قضاوت شود. نمی توانستم هیجان زده عمل کنم و با تعریف یک منتقد از بازی ام، زود خودم را ببازم و مسیر انتخاب هایم را به آن سمت پیش ببرم. سعی کردم بیشتر روی اجرایم کار کنم تا درکم از نقش. نقش ها را خوب می فهمیدم، اما به دلیل بی تجربگی ام در سینما و تئاتر، در اجرایم مشکل داشتم و باید آن را قوی تر می کردم.
بازی در نقش فرهاد، روزنامه نگار عاشق پیشه و شکست خورده در اهداف، شخصیتی که حتی مخاطب هم به دلیل شکستی که از او عشقش می خورد، دلش برایش می سوزد و با او هم ذات پنداری می کند.
 چه سختی هایی داشت؟
چون قبلا با حسن فتحی در فیلم «کیفر» همکاری کرده بودم و او را می شناختم، بنابراین بازی در این سریال برایم دشوار و سخت نبود. من بیشتر به فیلمنامه و نقشم وفادار بودم و به کمک های کارگردان اعتنا می کردم. چون حسن فتحی خودش اهل ادبیات و شعر است و آدم هایی از جنس فرهاد و دغدغه هایشان را خیلی خوب می شناسد. تاکیدات بسیار هوشمندانه ای نسبت به نقش فرهاد داشت و همیشه در زمان بازی می گفت: «نجابت نقش را حفظ کن.» این پسر آدم سمج و پی گیری است، ولی هیچ وقت اخلاق را زیر پا نمی گذارد.
فکر می کنم یکی از مسائل مهمی که به نقش فرهاد کمک کرده، ویژگی اصلی شخصیت او، یعنی همان عشقش است. به نظرم همه ما یک جورایی عشق و جوهره اصلی آن را می شناسیم و برایمان ناآشنا نیست. فرهاد ادبیات تو عشق را خوب می شناسد، ولی سیاست را نه. خودش را درگیر یک سری از مسائلی می کند که ارتباطی به شخصیت او ندارد.
چقدر آدم هایی از جنس فرهاد را می شناختید؟
خیلی زیاد. دوستان زیادی دارم که شبیه فرهاد هستند، ولی اکثرا دچار نوعی گوشه گیری و تنهایی شدند، توان پذیرش شکست را نداشتند و زجر را به غم تبدیل کردند. حتی یک سری از آن ها، به سمت سیاست کشیده شدند و متاسفانه یا خوشبختانه از بازی بیرون رفتند. اما فرهاد، چنین برخوردی نمی کند. اتفاق های دیگری برای این شخصیت می افتد که در قسمت های بعد، در جریان آن ها قرار خواهید گرفت.
اگر در زندگی واقعی جای فرهاد بودید، در مواجهه با چنین اتفاقی و از دست دادن عشقتان چه کار می کردید؟ تلاش، فرار یا گوش کردن به حرف بزرگ ترها برای حفظ جان.
اگر جای فرهاد بودم، برای رسیدن به انتخابم تلاش و اصرار خردورزانه ای می کردم. شاید منتظر آینده نمی شدم و صبر نمی کردم. سعی می کردم قدر این اتفاق را بدانم و منتی های کاذبم را از بین ببرم. البته عمل کردم به این چیزها، خیلی سخت است و نمی دانم اگر یک زمانی در موقعیت فرهاد قرار بگیرم، می توانم از پس آن بربیایم یا نه، اما تمام سعی ام را می کنم تا بدهکار لحظه ام نشوم. چون عشق به شکل لحظه ای در انسان به وجود می آید و با گذشت زمان، شوری در وجود معشوق ایجاد می شود که تصمیم می گیرد با یک نفر دیگر، یک مسیری را برود.
تا زمانی که آن شور هست، باید تا انتهای مسیر عشق رفت و اگر آن شور نیست، نباید رفت.شور با هیجان فرق دارد. هیجان مثل مواد مخدر و مصنوعی می ماند، ولی شور یا عشق، جوششی است که تو دلت می خواهد با یکی بروی و ببازی! عشق باختن است، برد ندارد! و این باختش آسان است که آن را شیرین می کند. بنابراین با هم بودن و رسیدن یا نرسیدن، خیلی مهم نیست.
به نظرتان فرهاد و شهرزاد برای آن دوران از تاریخ، بیش از اندازه روشن فکر نشان داده نشده اند؟
نه، چون اگر تاریخ آن دوران را به لحاظ ادبی مطالعه کرده باشید، می فهمید که یکی از باشکوه ترین و جذاب ترین دوران تاریخ ایران، دهه ۳۰ بوده. آدم های فرهیخته زیادی در آن دوران زیست می کردند و سطح شعور و سواد نویسندگان و شعرای آن برهه از تاریخ، بالا بوده. مثلا در دهه ۵۰، اگر کسی سیکل هم داشت، می توانست ناظم یا معلم مدرسه بشود، اما دهه ۳۰، این خبرها نبوده!
همان طور که در سریال هم می بینیم، شهرزاد پزشکی می خواهند و فرهاد ادبیات دانشگاه تهران، و آن ها در آن دوره، از سواد، شعور و غنای زیادی برخوردار بودند. بنابراین شک نکنید در هر تاریخ و دورهای، انسان اگر از سواد و هنر جامعه خودش، خصوصا ادبیات و هنرمندان واقعی، خبر داشته باشد، به این نتیجه می رسد که باید دور از هیجان زندگی اش را اداره کند و حتی گاهی روشن فکر باشد.
چقدر با آدم های سال های ۳۳-۳۲ معاشرت و مشورت کردید تا به این نقش برسید؟
بستری که در «شهرزاد» روایت می شود، دهه ۳۰ است، اما روی این دهه تاریخی فوکوس نشده و ما اصلا در قصه، دنبال تاریخ و اتفاقات آن دوران نرفتیم. اگر این قصه، در آن دوره دارد روایت می شود، به این دلیل است که برای نویسنده و کارگردانش دوره جذاب تری بوده. بنابراین تنها اطلاعات من از تاریخ، به مطالعات مختصری که در گذشته داشتم، بر می گشت.
گرچه فیلمنامه این سریال و خود آقای فتحی، برای من کفایت می کردند. حتی وقتی استادم، آقای نصیریان، از اتفاقات آن دوران برایمان تعریف می کردند، تا حدودی در جریان برخی از اتفاقات آن دوران قرار می گرفتیم. اما من در این سریال بیشتر وظیفه داشتم روی بخش ادبی شخصیت فرهاد کار کنم که کار سختی هم نبود. چون از بچگی در کنار پدرم شعر زیاد می خواندم، مثل اکثر جوان های ایرانی هم نسلم، که شعرخوانی شان خوب است.
اگر دوباره کار تاریخی بهتان پیشنهاد شود، بازی می کنید؟
مهم ترین چیزی که مرا به سمت بازی در یک فیلم یا سریال می کشاند، فیلمنامه است. (همان طور که «شهرزاد» فیلمنامه درخشانی داشت.) فیلمنامه ای که فضایش صرفا شبیه کتاب نباشد و با توجه به محدودیت هایی که در سینما داریم، قابلیت اجرا را داشته باشد. علاوه بر این، کارگردان و نقش هم برایم خیلی مهم هستند.
برایم مهم است که کارگردان به کارش مسلط باشد و خودم توانایی اجرای نقش را داشته باشم. بنابراین هیچ فرقی نمی کند که آن کار تاریخی باشد یا درام.