هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

عباس غزالی چطور بازیگر شد؟

عباس غزالی چطور بازیگر شد؟



 عباس غزالي در خانواده اي به نسبت پر جمعيت به دنيا آمده و معتقد است تولد خواهرزاده و برادرزاده هايش به زندگي شان رنگ و عشق ديگري داده است. مي گويد که شيفته مادرش است و اگر همه زندگي اش را هم به پاي او بريزد کم است. مي گويد مادر عشق، نفس و زندگي من است.

عباس غزالي بازيگري را از 12 سالگي در کانون فرهنگي آغاز و همچنين کلاس هاي بازيگري نمايش تئاتر را نيز گذراند... اولين مجموعه اي که بازي کرد در 13 سالگي بود، بازي در انتظار سرخ...

دو راهي از جنس فوتبال و هنر

از دوران بچگي عاشق فوتبال و هنر بودم و هر دوي آنها را به نوعي به موازات هم پيش مي بردم اما در يک نقطه از زندگي ام مجبور به تصميم گيري شدم و بايد بين هنر و ورزش حرفه اي، يکي را انتخاب مي کردم که خب من هنر را انتخاب کردم. هر چند که من در بازي فوتبال هم بسيار مستعد بودم و بي ترديد اگر فوتبال را ادامه مي دادم، مي توانستم در اين حوزه پيشرفت محسوسي داشته باشم و چه بسا فوتباليست معروفي مي شدم ولي با اين اوصاف از ورودم به عصره هنر، نه تنها پشيمان نيستم، بلکه بسيار هم خوشحالم.

دوستان دوران کودکي ام را پيدا کردم

به دليل سبک زندگي که داشتم خيلي اهل رفت و آمد با بچه محل هايمان نبوديم، اما نکته اي که در اين ميان وجود داشت، اين است که از وقتي پاي شبکه هاي اجتماعي به زندگي ام باز شد برخي از دوستان قديمي ام را از اين طريق پيدا کردم و با برخي از دوستان بچگي ام تجديد ديدار کردم.

لذت کار با چوب

هر کسي در زندگي اش و در دوراني که از کار زياد خسته مي شود، به چيزي روي مي آورد. براي من اين حس آرامش، زماني که با چوب کار مي کنم رقم مي خورد. به همين خاطر در کنار هنرهاي مختلفي نظير نقاشي و ... به هنر نجاري هم بسيار علاقمند هستم و از هر فرصتي براي کار کردن با چوب استفاده مي کنم. از هر زماني براي درست کردن وسايل چوبي نظير ميز، صندلي و ... استفاده مي کنم. کار با چوب ذهن من را تا حد زيادي آرام مي کند.

چطور بازيگر شدم؟

براي اينکه شما وارد حرفه اي شويد، شناخت حرف اول را مي زند. هيچ کس را نمي توانيد پيدا کنيد که بدون آگاهي نسبت به حرفه اي جذب آن شده باشد، به همين خاطر نمي توانم بگويم از دوران کودکي شيفته بازيگري بودم و قصد داشتم بازيگر شوم، در آن مقطع به دليل فضايي که در آن زندگي مي کردم، هيچ شناختي در مورد بازيگري و هنر نداشتم.

هيچ وقت يادم نمي رود اولين باري که به سينما رفتم، به قدري مجذوب آن فيلم شدم که دوست داشتم مانند قهرمان آن فيلم بازي کنم، اما خب شرايط آموزش و يادگيري بازيگري براي من فراهم نبود تا اينکه در دوران دبيرستان به واسطه تغيير مدرسه ام، با بازي در تئاتر آشنا شدم و از آن روز دريچه اي جديد نسبت به زندگي ام باز شد.

در هر حال فکر مي کنم که جوهره هنر در وجودم بود و آن ار احساس کردم... اين جوهره از جانب خداوند به من تزريق شده ومن فکر کردم مي توانم اين کار را انجام دهم، به همين دليل دنبال آموزش بازيگري و نمايش رفتم و به اين جايگاه رسيدم.

خدا بهترين دوستم هست

بهترين دوستي که من در زندگي دارم، بي ترديد خداست. هيچ چيزي به اندازه دوستي با خدا دلم را قرص وآرام نمي کند. وقتي ياد خدا، همراه من است، دلم آرام مي شود. شايد به همين خاطر هم هست که خيلي وقت ها بي هوا سر از مکان زيارتي درمي آورم. قدم زدن در اين مکان ها حالم را عوض مي کند و حس و حال متفاوتي را به من مي بخشد. من در يک خانواده مذهبي بزرگ شدم و به همين خاطر باورهاي مذهبي در من ريشه هاي عميقي دارند. شايد برايتان جالب باشد اما گوشه خانه پدري ام يک سقاخانه کوچک درست کردم و گهگاهي با روشن کردن شمع در آنجا دلم آرام مي شود.

حکايت تکرار خوشايند اسم من

به خاطر مشکلي که در بدو تولدم داشتم و برطرف شد، نامم را عباس گذاشتند. شايد براي بعضي ها تکراري به نظر برسد اما هر وقت که حرف اسمم به ميان مي آيد، نمي توانم اين مسئله را بيان نکنم.

شايد براي بعضي ها لوث به نظر برسد اما من فکر مي کنم اسم هر فردي به نوعي راه را براي ادامه زندگي آن فرد فراهم مي کند. بي شک به همين خاطر هم بود که پيامبر ما تا اين حد به انتخاب اسم نيکو براي بچه ها سفارش کردند.

دوران کودکي پر شر و شور من

بچه هايي که در دوره ما زندگي مي کردند اين شانس را داشتند که در چهارديواري آپارتمان محبوس نباشند و با دوستان شان مدام بازي کنند. در دوران کودکي، انصافا حسابي شيطان بودم، به قدري که اطرافيانم از دست من به ستوه درمي آمدند. يادم است مدام با وسايل خانه بازي مي کردم و به خاطر من هيچ يک از لوازم تزييني خانه ما سالم نبود.

شايد براي بعضي ها عجيب به نظر برسد اما به نظر من اين بازي ها، زمينه رشد خلاقيت در افراد را فراهم مي کند چون بازي هاي کامپيوتري اين امکان را به شما نمي دهد که از قوه تخيل تان بهره ببريد، به همين خاطر بيشتر يک مصرف کننده تربيت مي شويد تا خالق...

خانواده پر جمعيت ما

ما خانواده به نسبت پرجمعيتي داريم و طي سال هاي اخير به دنيا آمدن خواهرزاده هايم زندگي ما را رنگي تر کرده. حضور نوه ها براي مادرم هم بسيار شيرين است و به نوعي او سرش با آنها گرم مي شود.

قياس نسل ما

کلا از قياس کردن چندان خوشم نمي آيد. اينکه بگويم در دوره ما، فلان اتفاق مي افتاد اما الان ديگر اين اتفاق نمي افتد چون بر اين باورم که هر دوره اي اقتضاي شرايط خودش را دارد اما خب اين موضوع را نمي توان ناديده گرفت که بچه هاي نسل ما شرايط خاص خودشان را داشتند و به نوعي روي پاي خودشان مي ايستادند.

البته اين قضيه در مورد همه صدق نمي کرد و عده اي هم در ناز و نعمت زندگي مي کردند اما خب در مورد من، تا حد زيادي صحت داشت. من از دوران کودکي ام دوست داشتم روي پاهاي خودم بايستم، به همين خاطر سعي ام بر اين بود که در مسير زندگي ام پيشرفت کنم و خب خوشبختانه توانستم تا حد زيادي اين مهم را برآورده کنم.

عاشق مادرم هستم

مادرم همه چيز من است. محبت و عشق و دعاهاي او باعث شده به هر چيزي که در زندگي ام مي خواهم، برسم. به همين خاطر هميشه در زندگي ممنون دار عشق و محبت او هستم و مي دانم اگر همه تلاشم را هم به کار ببندم حتي نمي توانم ذره اي از عشق و محبت او را جبران کنم. مدتي است که پدرم را از دست داده ام و اين موضوع باعث شده بيش از هر زمان ديگري به نعمت حضور پدر و مادر پي ببرم و سعي مي کنم قدر مهر و محبت او را بدانم. در يک جمله مادر، عشق، نفس و زندگي من است.

عباس غزالي چند ماهي است ازدواج کرده است. مي گويد: «ازدواج من مصادف شد با اولين سال کانديداي من در جشنواره فجر که فکر کنم اين اتفاق به خاطر پاقدم خيلي خوب همسرم است... خوشبختانه همسري که انتخاب کردم از هر جهت همراه من است و از زندگي در کنار او به معناي واقعي لذت مي برم.»