هفته نامه
« بازگشت
عالم هستی دوباره به من افتخار خواهد کرد(بخش دوم)
عالم هستی دوباره به من افتخار خواهد کرد(بخش دوم)
شهرام جزایری:
تسنیم: اسمش که میآید هرکسی یاد یک چیزی میافتد، یکی یاد پول و ماشینهای گران و ویلاهای وسیع و سفرهای خارجی و خلاصه زندگی اعیانی؛ یکی یاد زندان و 13 سال از عمر یک انسان که پشت میلهها گذشت.
یکی یاد بابک زنجانی و اعدام مهآفرید امیرخسروی میافتد و برای بعضیها مصداق موفقیت در کسب و کار است و برای برخی دیگر نمونه زنده یک مفسد اقتصادی. اسم مَرد خبرساز دهه 80، برای خیلیها هم مثل یادآوری یک خاطره دور است؛ خاطره بزرگترین فساد اقتصادی بعد از انقلاب تا آن زمان.
فارغ از تمام آنچه با شنیدن نامش به ذهن ما میآید، او خودش را طور دیگری معرفی میکند؛ شهرام جزایری عرب. او که یک سال است از زندان آزاد شده و بهگفته خودش اکنون استراحت میکند اما خواندن این جمله او هم جالب است: «خیلی محکم گفتهام بهزودی کاری خواهم کرد که یک بار دیگر عالم هستی به وجود من افتخار کند».
هرچند او اکنون قصد ندارد درباره گذشته خود که از آن بهعنوان قبرستان یاد میکند، صحبت میکند اما بهسراغش رفتیم تا حال و هوای این روزهایش را بپرسیم؛ روزهایی که خودش میگوید بیش از هر زمان دیگری قدر آزادی را میداند.
راستش را بخواهید از مدتها پیش بنا داشتیم مصاحبه مفصلی با او داشته باشیم، قرارها را هم گذاشتیم اما بهیکباره دیدیم مصاحبه شهرام جزایری روی خروجی یک خبرگزاری قرار گرفت، دلخور شدیم و گفتیم: "مگر وعده مصاحبه را به ما نداده بودی؟" گفت: "چیزهای مهمی در مصاحبه با آنها نگفتهام اما بنا دارم با شما مفصلتر صحبت کنم." ظاهراً خیلی حرفها برای گفتن داشت.
روز موعود فرا رسید، مصاحبه جالبی شد؛ پر بود از حرفهای نگفته، از هر دری سخنی. حدود 3 ساعت با هم گفتوگو کردیم. از شهرام جزایری دهه 80 گفت و از بابک زنجانی، از مهآفرید گفت و ملاقاتی که قبل از اعدامش با او داشت.
از ماجرای توصیههایش به مهدی هاشمی گفت قبل از آنکه مهدی هاشمی برای اجرای حکم به زندان اوین مراجعه کند، از زندگی خصوصاش هم گفت.
از ما خواست که مصاحبه را قبل از انتشار برایش بفرستیم. برای رعایت اخلاق حرفهای تن به این کار غیرحرفهای دادیم و مصاحبه را برایش فرستادیم.
نمیدانیم چرا وقتی مصاحبه را خوانده بود بخش عمدهای از مصاحبه را حذف کرد و ما باز هم مجبور شدیم تمکین کنیم. متن حاضر متن مورد تأیید شهرام جزایری عرب است که بدون کم و کاست و در دو بخش منتشر میشود.
بخش دوم این گفتوگو را بخوانید!
شما در فعالیتهای اقتصادی، کار تولیدی هم میکنید؟
الآن من فقط مشاوره اقتصادی میدهم و اصلاً درگیر کار اجرایی نیستم.
دوران به اصطلاح پسا تحریم وضعیت اقتصاد را واقعاً تغییر میدهد؟
ما توانستیم با دشمنهای کمربستهمان و شاید همه دنیا، در یکی از مهمترین موضوعات که بحث هستهای است به توافق برسیم.
به نظر شما دلیل اصلی این توافق چه بود؟ من خیلی آدم سیاسی نیستم اما از نظر برداشت مدیریتی، نظرم به عنوان یک فرد عوام و ساده این است که این توافق لازمهاش تفاهم بود که ما توانستیم در داخل به رغم نظرات مخالف و موافق، تندرویها و کندرویها که همهشان برای بالندگی یک فرایند ضروری و لازم است، به یک تفاهم جامع برسیم.
البته با رعایت مصالح نظام و خطوط قرمز جلو رفتیم و توانستیم حتی با دشمنانمان توافق کنیم. انشاءالله به زودی هم اثرات و برکاتش میآید.
در توافق هستهای، طرف مقابل میدانست به دنبال رفع تحریم هستیم و دستمان را خواند
با این وجود چرا میترسید دوباره وارد کار اقتصادی شوید؟
حالا من قسمت دومش را عرض میکنم. کارگزاران نظام، ریاست جمهوری، وزیر امور خارجه و مجلس و قوه قضاییه و همگی حتی موافقان و مخالفان، سالها زحمت کشیدند تا این کار بزرگ به اینجا رسید.
به نظر من همان اندازه که موافقها و کسانی که با دید مثبت رفتند و برای توافق جنگیدند، به همان مقدار مخالفها هم در این دستاورد نقش مؤثر داشتند. فریادهای جدی کشیدند تا همه پای میز مذاکره آمدند و الحمدالله توافق حاصل شد.
در توافق هستهای، طرف مقابل دست ما را خواند که ما دنبال رفع تحریم هستیم و تیم ایرانی هم دست طرف مقابل را خواند.
دو سال بود که وزرای 1+5 شب و روزشان را برای حل این موضوع گذاشتند؛ پس طرف ایرانی متوجه شد که حل این موضوع برایشان خیلی مهم بود، چون ما کشور بزرگ و مهمی هستیم.
از نظر سیاسی نمیدانم اما ظاهر امر، از دید یک کارشناس، این طور نشان میدهد که آنها مجبور شدند و آمدند پای مذاکره تا این توافق انجام شد. البته پیشنهادی برای دوستان دارم.
چه پیشنهادی؟
درباره کیفیت این توافق صالح نیستم اظهار نظر کنم و در تخصص من هم نیست. خروجیاش این بود که تحریم ها برطرف و آشتیمان با دنیا تثبیت شد. البته درباره مسئله اقتصادی بد نیست پیشنهادی بدهم که رفقا یک توجهی بکنند.
ممکن است این حرف من به خیلی از دوستان بر بخورد که فلانی خودش را در چه جایگاهی دیده که پیشنهاد داده است اما من پیشنهادم را به عنوان یک هموطن مطرح میکنم چراکه دلم بالاخره برای کشورم میسوزد.
پیشنهاد من این است که بعد از توافق هستهای، باید به یک توافق اقتصادی برسیم. توافق اقتصادی هم نیاز به تفاهم جامع دارد. همه عزیزان و دلسوزان نظام، احزاب مختلف، افراد صاحب نظر و ...
بنشینند یک توافقی با رعایت خطوط قرمز و مصالح نظام بکنند و به یک جمعبندی برسند زیرا این کشور بالاخره باید از نظر اقتصادی به یک تفاهم و چارچوبی برسد که از نظر اقتصادی از کجا آمده و باید به کجا برود.
شاید تا قبل از توافق هستهای، پرداختن به این موضوع خیلی عملیاتی نبود اما الآن توافقی انجام شده و وارد پساتحریم شدیم و با توجه به اینکه سیاست همیشه و در همه جای دنیا، در خدمت اقتصاد و معیشت مردم بوده است، الآن وقتش است که همه کسانی که دلسوز کشور هستند بنشینند و درباره اقتصاد به یک تفاهم جامعی برسند که برای اقتصاد باید چه کار کرد.
برخی از من سوال میکنند که نظرت درباره برنامه اقتصادی دولت چیست؟ من واقعاً صلاحیت ندارم که درباره برنامه اقتصادی کشوری به این بزرگی اظهار نظر کنم اما شاید نظرم درباره شرکتها و بازار سرمایه قابل استماع باشد.
شرکتی که میخواهد کار اقتصادی کلان بکند، نیازمند تدوین یک برنامه راهبردی مشخص و روشن است.
به نظرم میرسد اقتصاد کلان کشور نیز به تدوین چنین برنامه عملیاتی و واقعی نیاز دارد اما این برنامه هر چه هست باید منطبق با سیاستهای اقتصاد مقاومتی باشد حتی اگر درهای کشور باز و رونق اقتصادی ایجاد شود، به نظر من اقتصاد مقاومتی در همه شرایط پاسخگوست.
مخصوصاً آن بندی از این اقتصاد که میگوید مشارکت مردم باید به حداکثر برسد.
در یک شرکت وقتی میخواهیم توسعه پایدار از نظر اقتصادی ایجاد کنیم، سعی میکنیم سهامداران خرد و عمده شرکت را متقاعد کنیم که در افزایش سرمایه و تصمیمگیریهای مهم حضور جدی و فعال داشته باشند.
این منجر به ایجاد توسعه پایدار میشود و خیلی بهتر از آن است که برویم از وامهای بلند و اعتبارات بانکهای داخلی و خارجی استفاده کنیم.
این بند از سیاستهای اقتصاد مقاومتی، خیلی خوب و مفید است که به جای اینکه تکیهمان را بگذاریم روی منابع بینالمللی و منابع مالی بانکها، بیاییم به منابع مردمی و به حداکثر رساندن مشارکت مردم تکیه کنیم.
به نظر من دولت محترم باید برای این مهم یک مدل اجرایی تعریف کند. عملی کردن این بند متر دارد؛ الآن در چه وضعی هستیم و به کجا باید برسیم. میشود این کار راطراحی و پیادهسازی کرد. بسیار عملیاتی است و شنیدهام کارهایی خوبی نیز در این زمینه دارد انجام میشود.
البته این مسئلهای است که خود مردم هم باید بخواهند. مردم باید بلند شوند، اعتماد کنند به دولت و حاکمیت و پولهایشان را از ارز و طلا و سکه و سپردهگذاری در بانکها به سرمایهگذاری در تولید و اشتغال سوق دهند. دولت هم باید بازوی حمایتی را بگذارد که اگر شما وارد این حوزه شدید، آسیب نخواهید دید.
این بخش خیلی مهم است. با عرض هزار و یک دنیا معذرت، میخواهم انتقادی به رفقای دولت فعلی بکنم و آن هم این است که اتفاقاً دولت آقای احمدینژاد به بازار سرمایه خیلی توجه بیشتری میکرد.
به کم و کیفش ورود نمیکنم ، شاید درباره شیوه عملکرددولت قبل، از نظر کارشناسی انتقادهای جدی وجود داشته باشد اما بازار سرمایه و بازار بورس مورد هدفشان بود.
متأسفانه این مسئله آن چنان که شایسته و بایسته است تا حالا مورد هدف دولت محترم آقای روحانی عزیز و بزرگوار نبوده که احتمالاً تمرکز بر روی توافق هستهای، مهمترین توجیه منطقی این موضوع خواهد بود. بنابراین پساتحریم، حتماً دولت محترم بر روی تقویت بازار سرمایه و حضور جدی مردم در اقتصاد تمرکز جدی خواهد داشت.
سهامداران خرد بازار سرمایه، ولینعمت اقتصاد کشورند. طلایهداران جنگ اقتصادی هستند. اگر دولت بتواند با تدوین یک برنامه مناسب، عامه مردم عزیز و این سهامداران خرد بازار سرمایه را تقویت و حمایت همه جانبه کند بسیار موفق خواهد بود.
در حال حاضر از 45 میلیون مردم عزیز واجد شرایط سرمایهگذاری (به استثنای کودکان و افراد پیر) حدود 7 تا 8 میلیون نفر کد سهامداری در بازار سرمایه ثبت شده است. از این هفت - هشت میلیون کد سهامداری نیز، حدود دو میلیون کد فعال است.
هر نفر هم حدود 30 میلیون تومان. یعنی چیزی حدود 60 هزار میلیارد تومان در بازار سرمایه ، سهام شناور متعلق به عموم مردم عزیزاست. که حدود377 شرکت سهامی عام بازار سرمایه، حدود 340-350 هزار میلیارد تومان ارزش واقعی اش است، حدود 20 درصد سهام شناور آزاده و هشتاد درصد آن دست دولت است. خصوصیسازی اینجا خیلی میتواند تاثیر داشته باشد که این درصد سهام واقعی عموم مردم عزیز افزایش پیدا کند.
برای این منظور نیز خود مردم باید متقاعد به انجام سرمایهگذاری شوند. برای متقاعد شدن نیز بنگاههای اقتصادی ، باید سرمایهگذاری هایشان موجه و سودآور باشد.
شرکتهای بورس باید سودآور باشند. نباید اینقدر بورس ضعیف و سیاسی باشد. مثلاً آن طرف دنیا یک تصمیمی بگیرند، منتظر بمانیم ببینیم فلان فرد در کنگره آمریکا چه گفت، اینجا بورس ما وارد خرید میشود یا فروش.
این موضوع به نظر من کمترین ارتباط به حاکمیت و دولت دارد بلکه مستقیماً به تلاش یا عدم تلاش بخش خصوصی در اقتصاد برمیگردد. هر چه بخش خصوصی فعالتر و توانمندتر باشد، دولت هم همیشه حمایت میکند.
اگر این بخش فعال شود، بازار سرمایه موجهتر میشود، تعداد سرمایهگذارها بیشتر میشوند، زایش پیدا میکنند و بند یک اقتصاد مقاومتی عملیاتیمیشود چون مشارکت مردم در اقتصاد به حداکثر خواهد رسید.
فکر میکنم باید حدود 20 درصد از عموم مردم واجدان شرایط ، وارد بازار سرمایه شوند. در حال حاضر از یک خانواده 10 نفره حتی یک نفر هم در بازار سرمایه حضور جدی ندارد در حالی که این استاندارد، 20 درصد است.
یعنی از هر 10 نفر، دو نفر باید در بازار سرمایه باشند. یعنی از 50 میلیون ایرانی واجدشرایط ، حدود 20 میلیون نفر باید کد سهامداری داشته باشند و 10 میلیون نفر آنها باید فعال باشند.
10 میلیون نفر هر کدام متوسط سی میلیون تومان یعنی سیصد هزار میلیارد تومان پول و سرمایه بالقوه و آماده برای کار در همین شرایط اقتصادی به قول بعضیها وخیم، فقط بورس باید مردم را متقاعد برای سرمایهگذاری در شرکتهای بازار سرمایه کند و شرکتها هم باید رفتارهای اقتصادیشان و برای انطباق با شرایط بازار سرمایه مساعد کنند.
دولت باید موجبات امنیت و آرامش در اقتصاد را فراهم کند و بخش خصوصی و سرمایهپذیر وارد این عرصه شده و مدیریت جذب اینهمه سرمایههای فراوان را به عهده گیرد.
البته نمیخواهم نقش حمایتهای دولتی را نفی کنم اما میخواهم رفقای بخش خصوصی را تحریک کنم به اینکه بروند و سهم خودشان را از بازار بگیرند.
روش هم کاملاً روشن است. هر بنگاه اقتصادی اگر بتواند خود را از نظر فنی و علمی با شرایط جذب پول انطباق دهد و سیستم حقوقیاش را درست کند، میتواند سرمایه مورد دلخواهش و جذب کند.
دولتیها صبوری کنند، حرکتهایی مانند کمپین تحریم خودرو فروکش میکند
نقیض بزرگ حرف شما کمپین نخریدن خودروست.
این طور کمپینها در همه جای دنیا هست. چرا باید به این اقدامات طبیعی، واکنش تند نشان داد؟ من شنیدم که یک مقام محترم دولتی، واکنش تندی نشان داد. من آن دوست عزیز را به تحمل و صبوری دعوت میکنم. این حرکتها بعد از یک مدتی میخوابد و در واقع اصل اینگونه حرکتها سازنده است.
وقتی طرف فکر میکند که میتواند با کمی پول بیشتر خودروی بسیار با کیفیتتری بخرد، بحث تولید ملی و حمایت از آن را کنار میگذارد. به نظر مردم باید احترام گذاشت. آنها هم از نظر خود دفاع کنند. اقتصاد باز و آزاد همین است.
باید اجازه داد که مزایا و معایب یک فرایند، عرضه و تقاضا را مدیریت کند نه اینکه در آن دخالت و شیطنت و آرای مخالف را خفه کنیم. حداقل فایده این نوع فرایندها این است که تولید ملی، کیفیتش را بالاتر خواهد برد.
اگر این جنب و جوشهای سازنده نباشد که اوضاع خیلی بدتر میشود. انحصار ایجاد و دست آخر یک وانت قراضه را به قیمت بنز عرضه میکنند. از طرف دیگر اگر بخواهیم این همه سرمایهگذاری دولت و مردم در تولید ملی را زیر پا بگذاریم هم درست نیست.
به هر حال تولید ملی باید باشد اما خودش را نزدیک کند به رقابتهای جهانی. مثلاً شنیدهام 60 الی 70 درصد درصد خودروی جهان را چین تولید میکند.
بعضیها میگویند ارتقای کیفیت خودروهای داخلی با هزینههای فعلی به صرفه نیست.
عرض کردم که از اقتصاد دور هستم بنابراین درباره جزئیات اظهار نظر نمیکنم اما از همین فاصله دور که به اوضاع نگاه میکنم، فکر میکنم یکی از دلایل چنین حرفی، گران شدن هزینه پول است.
تا پیش از این، خودروسازها با 5 تا 10 درصد هزینه پول، قطعات اولیه را وارد میکردند و خواب پولشان کم بود اما الآن هزینه تمام شده پولشان بالاست و خواب سرمایهشان زیاد، که انشاءالله با برداشتن تحریمها این هزینهها پایین میآید و به دنبال آن قیمتها هم میشکند و کیفیت هم بالا میرود.
عالم هستی دوباره به من افتخار خواهد کرد
گفته بودید کاری خواهم کرد که عالم هستی به من افتخار کند. این چه کاری است؟
من خیلی دنبال مصاحبه کردن نیستم و به شدت از این موضوع اجتناب میکنم از اینکه سر زبانها بیفتم.بله. خیلی محکم گفتهام به زودی کاری خواهم کرد که یک بار دیگر عالم هستی به وجود من افتخار کند.
مگر قبلاً افتخار کرده بود؟
در این مورد شما بررسی و اظهار نظر کنید.
این کار را در ایران خواهید کرد؟
من ایرانی هستم و کشورم را دوست دارم. تلاش میکنم که از سال 96 به بعد یک پکیج عاقلانه و مؤثری را برای اقتصاد کشورم، صرفاً در بخش خصوصی آماده و ارایه کنم.
در چه حوزهای؟
در حوزه محدودی نیست. من درباره اقتصاد صاحب یک فکر و ایده موفق هستم و آن این است که فروش بیشتر، بازار بزرگتر، فعالیت گستردهتر و سود کمتر.
البته به روش منحصر به فرد خودم. صرفنظر از نوع فعالیت این مدل، میتواند خیلی گسترده باشد و طیف وسیعی از حوزهها را در برگیرد، تلاش کنیم که به بخش وسیعی از اقتصاد خیر و برکت برسانیم.
از الآن کار روی این مدل را شروع کردید؟
سالهاست در کنار فعالیتهاییم، به این موضوع نیز پرداخته ام و در خیلی از موارد طراحی و پیادهسازی کردهام.