هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

شغل دوم و سوم و... برای معلم، معنا ندارد!

شغل دوم و سوم و... برای معلم، معنا ندارد!



علی اصغر کلانتری | به نام خداوند جان و خرد و با سلام!
پس از پیروزی انقلاب و پایان جنگ تحمیلی، یکی از اقشاری که مورد کم لطفی، بی مهری و سوء مدیریت برخی مسئولان قرار گرفته اند، فرهنگیان هستند. همان عزیزانی که سهم به سزایی در سرنگونی رژیم شاهنشاهی، به بار نشستن نهال نو پای انقلاب اسلامی، مقابله با نیروهای متجاوز عراقی و دفاع از ناموس وطن در طول نبرد هشت ساله و نیز بازسازی مناطق جنگ زده و آبادانی شهرها و روستاها و... ایفا نموده اند و شهدای پر شمار دانش آموز و معلم و آزادگان و جانبازان فرهنگی، دلیلی روشن بر این مدعاست. یاد آور می شوم که تا چند سالی پس از پیروزی انقلاب، شأن و منزلت، وضع معیشت و قدرت خرید معلمان در حد قابل قبولی بود و میزان دریافتی های فرهنگیان، تفاوت چندانی با سایر حقوق بگیران نداشت. اما از اواخر دهه ی شصت وو پس از پایان جنگ، تمام بودجه ها وامکانات، بر باسازی مناطق جنگ زده متمرکز شد و بعد از آن نیز به پیشرفت کشور در زمینه های اقتصادی، صنعتی و کشاورزی توجه گردید و از آنجا که برای نیل به این به این اهداف به پیشتوانه ی پولی و مالی نیاز بود به آن دسته از وزرات خانه هایی که درآمدزا و مولد بودند بیشتر اهمیت داده شد، اگر چنین توجهی لازم وضروری بود. اما متاسفانه  به وزرات خانه ای چون آموزش و پرورش که ظاهراً تولید و درآمدی نداشت، اعتبارات چندانی اختصاص نیافت، در حالیکه همگان می دانند در هر کشوری، آموزش و پرورش، زیر بنای توسعه ی همه جانبه است و مهمترین تولیدات را دارد و آن تعلیم و تربیت دانش آموزانی است که می بایست در آینده ای نه چندان دور، به مراکز آموزش عالی راه یابند و نهایتاً به نیروهایی تخصص و متعهد تبدیل شوند یا در سایر عرصه ها، چرخ های پیشرفت مملکت را به چرخش در آورند. البته در همین جا بد نیست که اشاره ای به کلام گهر بار رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی(ره) داشته باشم که فرموده اند:« به کودکان در دبستان برسد که دانشگاه، دیر است.»
خواننده ی گرامی افق کویر! اگر نگاهی به تاریخ کشوری چون ژاپن بیندازیم متوجه می شویم که این کشور بعد از جنگ، مورد تحریم های گوناگون قرار گرفت اما دولت و مردم، تصمیم گرفتند به هر طریق ممکن، روی پای خود بایستند و بر این اساس و در اولین اقدام، بودجه ی تحقیقات، پژوهش آموزش و پرورش را حتی تا 10 برابر افزایش دادند تا محققان، پژوهشگران و معلمان بتوانند به دور از هر نوع نگرانی و دغدغه و با دلگرمی و علاقه ای مضاعف به فعالیت در عرصه های مختلف بپردازند و چنین شد که امروز، ژاپن نه تنها وابستگی به هیچ ابر قدرتی ندارد بلکه به یکی از صادر کنندگان محصولات کشاورزی، صعنتی و... تبدیل شده است. البته مشابه چنین اتفاتقاتی در کشورهایی چون آلمان، فرانسه، انگلستان و... نیز رخ داده است.
اما متاسفانه در کشور عزیز و اسلامیمان ایران، پس از جنگ، چنین فرایندی اجرا نشد و بودجه‌ی آموزش و پرورش، چنان که باید وشاید، افزایش قابل توجهی نیافت و به همین خاطر، معلمان که رکن اصلی این وزرات خانه با اهمیت و سرنوشت ساز هستند برای مقابله با تورم لجام گسیخته و بر طرف نمودن نیازهای زندگی امروز از جمله، تحصیل، اشتغال و ازدواج فرزندانشان و... شغل هایی که بعضاً نه تنها سنخیتی با معلمی نداشته بلکه باعث افت شأن و منزلت فرهنگیان عزیز هم شده است و بدیهی است همان قدر که تمرکز و توجه شان به شغل های دیگر معطوف شده، به همان میزان از وظیفه ی اصلی و با ارزش خود که همان تعلیم و تربیت آینده سازان جامعه است دور شده اند به گونه ای که در حال حاضر، معلمان گرانقدر ما از کمترین رضایت شغلی، علاقه، انگیزه و حتی توان علمی، آن هم در زمان فعلی که عصر انفجار اطلاعات است برخور دارند و با کمال تأسف باید گفت که این بی علاقگی و عدم تمایل به کسب علم و کارو تلاش، به دانش آموزان و حتی برخی از اولیاء آنان نیز سرایت کرده است و این اتفاقی بس ناگوار است که پیامدهایی ناگوارتر نیز در پی خواهد داشت!!                 ادامه دارد ...