هفته نامه
« بازگشت
زلزله در مدیریت جهادی!!!
زلزله در مدیریت جهادی!!!
زلزله در مدیریت جهادی!!!
معمولاً جامعه و مدیریتهای سیاسی و اجتماعی آن در معرض پسلرزههای متعدد میباشد که البته تأثیر عوامل فرهنگی و سیاسی در زلزله های مدیریتی، شدت و ضعف هایی در میزان زلزله به وجود آورده است. تأثیر دوستان ناآگاه، بیتدبیری در انتخاب همکاران، شایعهسازی از طرف دوستان و دشمنان، عدم ارتباط مؤثر با زیردستان، میدان داری اطرافیان و ... از مهمترین عوامل تزلزل در مدیریت جهادی است.
آنچه در این مقاله مورد توجه قرار میگیرد تأثیر شایعهسازی در مدیریت جهادی است.
شایعه: اخبار تأیید نشدهای که مورد توجه گروه خاصی قرار میگیرد و برای ایجاد باور نزد دیگران بدون مدرک کافی منتقل میشود. پر واضح است که اکثر شایعات با هدف ناامنی، اضطراب، ایجاد تفرقه، ایجاد بدبینی و در برخی مواقع تحقق خواستههای صنفی منتشر میشود.
مسلم است که افراد شرکت کننده در شایعه پراکنی سرویسهای اطلاعاتی، منافقان و افراد روانی هستند که حسادت و نفرت از افراد در آنها به اوج رسیده است.
بدون شک افراد شایعه پراکن شخصیت ویژهای دارند به گونهای که آنان از شایعه به عنوان سلاح قوی جهت کنترل روی دیگران و محیط استفاده میکنند. آنان با پخش شایعه و درگیر کردن دیگران در مسائل مربوط به آن لذت میبرند و احساس مهم بودن میکنند. جمله معروف «اجازه بده من بگویم چه اتفاقی دارد میافتد» از افراد شایعه پراکن یک شخصیت آگاه و بصیر میسازد!
بیشک برای جلوگیری از شایعهسازی در شرکت یا سازمان توسط افراد معلومالحال، مدیران مجکوعه باید وارد صحنه شده و اطلاعات و حقایق لازم و کافی را به پرسنل خود بدهند و افراد آن سازمان یا شرکت از کلیه اطلاعات طبقهبندی نشده آگاهی یابند.
در مجموعههایی که مدیران جهادی با عزم و اراده وارد صحنه شده و اقدامات مهمی را در برنامههای سازمانی خود میگنجانند افرادی در قالبهای ذکر شده به تحرکات غیرقابل پیشبینی شده دست میزنند. یک روز بصورت پچپچکنان و مخفیانه در مورد عزل و نصب مدیران صحبت میکنند و تخلفات آنان را بر سر زبانها میاندازند. روز دیگر در قالب بحرانهای اجتماعی و آشوبها وارد صحنه اجتماعی میشوند و شایعات خزنده و آتشین را دامن میزنند.
بیشک اگر در زمان مناسب و با ابزارهای کنترلی از انتشار شایعه پیشگیری نشود و منبع شایعه شناسایی نگردد شاهد هرج و مرج، خرابکاری، کاهش اعتماد به مدیران و کاهش بهرهوری خواهیم بود. ادامه دارد...
محمدرضا ابراهیمی