هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

دل نوشته 792

دل نوشته 792



به نام او 
عذرا عبداللهی شیطوری |    
امروز سجاده ی نمازم سبزتر بود وخورشید درخشنده تر ازهر روز ،شب مهتاب با لبهای خندانش با من سخن می گفت ،انگار میخواست بگوید که آمده ای . نه !نه ! انگار می  خواست بگوید تو همیشه هستی وما باید بیشتر به سوی تو آییم . آری میخواست بگوید بیایید :ای مهمانان عزیز خدا بیایید تا مهمان خوان کرم الهی شوید .چه زیباست این ضیافت وچه نورانی است این سفره. طعامی به طعم زهد وتقوا ،به شیرینی پاکی وبی گناهی ،به تشنگی لبان وصداقت وبه نورانیت  نور منزل .خداوندا!دوباره وقت سحر به شوق تو چشم گشودن ،مرا اشتیاقی است بس عظیم که همچون نوشیدن شراب مستانه  از جام مهربانی توست که هیچگاه سیرابم نمی کند.آنقدرآیه ایه کلامت را به جان می شنوم که وقت اذان جز ندای لبیک توچیزی نشنوم
آنقدر سلام و صلاه تو گویم بر رحمه العالمین که روزه ام راجز به شاخه ی گل صلوات وشهادت به امیری مولا باز نکنم
پروردگارا ! اگر تو لیاقت دهی  ومانند همیشه دستگیرم باشی،زبانم جز به شکر تو نچرخد ودلم جز با نوای عشق تو نتپد .
الهی اگر تو ما را بخوانی ،خواندن مردم چه باشد وچه نباشد . واگر تو از ما روی برتابا نی ،باز خواندن مردم خواه که باشد که نباشد . اگر ما خطا کنیم، تورا خواننده بسیار است ،اما اگر تو روی ار ما برگردانی ، ما را کجا ،خدای دیگر است؟ 
الهی ما را به صدق وصدیقانت ،به ایمان مومنانت و به زهد زاهدانت از ما بگذر . الهی مانند همیشه و هرروز خودت دستگیرم باش