هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

دل نوشته(شماره 726)

دل نوشته(شماره 726)



عذرا عبداللهی شیطوری|
 خدایا آنان که تو را فقط در چشمان زیبای خود می بینند، به چه آرزو مانده اند؟ وآنان که تو را در نماز و روزه پرستش می‌کنند، به چه امید زندگی می کنند؟ خدایا مگر نباید تو را در گلهای نو شکفته ی باغچه ای دید که باغبانش جان در گرو آن گزارده است؟
مگر نباید تو را در رکوع درختانی ستایشگر دید که خاضعانه به تعظیم در آمده اند؟
آیا نباید تو را در سجده ی فرشتگانی دید که چون تو فرمان سجده برایش را دادی از جان و دل فرمان بُردارت شدند؟
آیا نباید تو را در قنوت زیبای عشق که وردش محبت است و مهربانی، یافت؟
نباید تو را در بال پروانگانی نظاره گر شد که خالهای سیاهش، پروازشان را زیبایی می بخشد؟ نباید تو را در بارانی تماشا کرد که چون نازل می گردد، زمین و ضمیر مرده ی انسانها را زنده می کند؟ نباید تو را در نگاه آهویی جُست که غزل زندگی در چشمانش جاری است؟
خداوندا! تو را در شعری می بینم که هنوز برایم ناسروده است، شعری که تمام حرفهایش را بلدم و حتی چینش حرفهایش را از حفظم، اما هنوز نتوانستم حتی حروفی از آن را درک کنم.
آن شعر ناسروده، دو فرشته ی مهربان و دو بال پرواز من هستند، آنهایی که وجودم بعد از توبه وجودشان بسته است. آنهایی که چون باشند امواج طوفانی دلم، به نسیمی خنک مبدل می شود و شانه هایم را نوازش می دهد و ندایی در درونم می گوید، نگران نباش، مثل کوه پشت تو هستند. خداوندا! سایه‌یشان را ازسرم کم مکن.