هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

درد را بشناسیم و درمانش کنیم!

درد را بشناسیم و درمانش کنیم!



مدیر کل بهزیستی در سفر به شهرستان بافق عنوان کرد: در بافق دو پدیده بیشتر از همه نمود دارد اول اعتیاد و دوم طلاق!
این دو مهمان شوم نه تنها در بافق؛ بلکه در سایر شهرها کم و بیش حضور دارند؛ شاید در یک جامعه ای مثلا شهری یا روستایی، موضوع ضرب و شتم یا ضرب و جرح بیشتر باشد و در یک جامعه ای صدور چک های بی محل! به هر حال زنگ خطر توسط مدیرکل بهزیستی به صدا درآمد و هشداری را به مسئولان و نخبگان بافق داد که اعتیاد و طلاق در بافق رشد کرده است.
 این که چگونه این پدیده ها ظهور و بروز نموده، نمی توان حکم علمی داد؛ چراکه کمتر محققی به سوی این مسایل رفته است و اگر هم تحقیقی صورت گرفته، در سطح جامعه نشر پیدا نکرده است! متاسفانه این معضل بزرگ جامعه ما هست و سریع مسئله را بعد امنیتی داده و اجازه انتشار آن داده نمی شود. درست مثل بیماری ایدز که هم اکنون انتقاد بر آن وارد شده که باید بیشتر از اینها فرهنگ سازی می شد و آموزش های لازم به خانواده ها؛ به ویژه جوانان در این خصوص می دادیم! خدا نکند که روزی برسد تا مجبور بشود که بگوییم « نوش دارو»  حالا چرا؟!
 برای این که بخواهیم، بگوییم همه چیز خوب و عالی است، به غلط سعی داریم نقاط منفی جامعه را به جای حل و فصل آن، خاک رویش ریخته و مدفون کنیم؛ اما غافل از این که یک روزی بوی گند این لاشه، فضا را پر خواهد کرد.
 به هر حال صورت مسایل باید به اندازه کافی روشن باشد و دسترسی به منابع، برای محققین آزاد باشد تا بتوان نتیجه گرفت که چرا جامعه بافق دچار این درد شده است! تنها مسئله ای که می توان به آن رجوع کرد، این است که چرا متولیان فرهنگی و نظارتی و بهداشت جامعه، کمتر راغب هستتند تا این مسایل کالبدشکافی شده و غده چرکین را با یک عمل جراحی بیرون بکشند. آیا سایر جوامع مشکلی ندارند و فقط جامعه بافق این چنین است؟ آیا جوامع دیگر برخوردی با آن نداشته اند و یا باید به حساب طبیعی بودن آن منظور کرد؛ چنان که در برداشت میوه ای باید گفت بطور معمول از پنج تن میوه، بیست درصد آن غیرقابل استفاده هست. آیا برای جامعه بافق هم باید چنین راهکاری را در نظر گرفت که از جمعیت قریب به پنجاه هزارنفری بافق، باید گفت تا فلان درصد طبیعی است که به دام مواد مخدر و طلاق بیفتند. قدر مسلم نگارنده معتقد به این مسایل نیست؛ بلکه با قاطعیت می توان گفت که برای هر دردی درمانی است و برای هر خواسته ای حرکتی لازم است. تا این مسئله برای متولیان فرهنگی و نظارتی و سایر ادارات مرتبط حتی دانشگاهها و حوزه های علمیه به عنوان یک دغدغه قلمداد نشود، این مسایل به قوت خود باقی است و روز به روز بیشتر که کمتر نخواهد شد. هر چند که بتوان با وضع قوانینی، مقداری از شیوع آن را کاهش داد؛ اما مشکل و غده چرکین هنوز باقی است و دیر یا زود بدنه جامعه را فرا گرفته و آن را بیمار و ملتهب خواهد نمود.

 

محمدحسین تشکری