هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

خوش به حالت که بار می بری

خوش به حالت که بار می بری



"ممل" گوش گاوش را دندان زد و گفت : ای گاو لامصب ، حالادیگه برای من شاخ شدی! شیر نمی دهی ! گاهی هم یک کیلو شیر می دهی لگد به آن می زنی ! بعد رو کرد به شترش و گفت ای نازنین شتر! حیف که تو گردنت بلند هست؛ وگرنه بهترین شتر دنیا هستی ! کار به هیچ چیز نداری ! بار می بری و می آوری !
در همین حین" آقا تقی" داشت رد می شد و صدای ممل را شنید. رو کرد به ممل و گفت !آقاممل ! این دل و قلوه دادن با شتر و گاو چیست ؟گفت :آقاتقی از شترم تعریف می کنم، حیوونی کاری به کارم نداره!
آقا تقی گفت : چطور مگه! ممل گفت: داروغه چندنفر از اهالی ده را استنطاق کرده که اگر به حرف او گوش ندهند، ،همه را تو سیاه چال می کنه. آقا تقی گفت : به چه جرمی! به این جرم که سال پیش معترض شدند چرا سنگ آبادی را مفت مفت می برند و بعد صورت مجلس شد که حرف این جوانها، درست هست، حال بعد از چندسال می خوان همه اینها را به محکمه ببرند که چرا معترض شدند!جالب اینه که از این طرف می گویند حرف اینها درست است، ولی از آن طرف دارند اینها را محاکمه می کنند. من هم به شترم می گم خوش به حالت که بار می بری و کارت به این چیزهانیست و این مسایل حالی ات نمیشه!