هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

خاطره ی به یاد ماندنی صعود به دماوند

خاطره ی به یاد ماندنی صعود به دماوند



اواسط تابستان سال گذشته بود که از طرف گروه کوهنوردی شهرستان بافق با من تماس گرفته و خواسته شد، چنانچه تمایل به قله ی دماوند دارم، آمادگی خود را اعلام کنم. بنده نیز با کمال میل، پذیرفتم وپس از تماس با تعدادی از دوستان علاقمند به کوهنوردی و تهیه کردن بلیط قطار، بالاخره ساعت 10 یکی از شبهای گرم تابستان، به اتفاق 4 نفر دیگر از هم نوردان ایستگاه راه آهن بافق را به مقصد تهران ترک کردیم و ساعت 9 صبح روز بعد در ایستگاه تهران از قطار پیاده شدیم و بلافاصله با یک تاکسی در بست، خود را به ترمینال شرق رساندیم و از آنجا با یکی از اتوبوسهای مسیر شمال به منطقه ی (پلور) دفتیم.

در آن جا پس از ادای فریضه نماز، صرف ناهار و کمی استراحت، یک وانت نیسان کرایه کرده و پس از حدود نیم ساعت، ادامه‌ی مسیر در یک جاده کوهستانی و سنگلاخ، به محلّی رسیدیم که می بایست از آنجا کوهپیمائی خود را شروع کنیم. بعد از پیاده شدن، دو تن از اعضای کوهنوردی بافق که از اصفهان به آنجا رفته بودند، به استقبال ما آمدند.

بعد از ساعتی استراحت و برداشتن وسایل مورد نیاز، سه قاطر کرایه کردیم تا کوله پشتی هایمان را به پناهگاه ببرند. حوالی ساعت 5 عصر، به راه افتادیم و پس از 3 ساعت پیاده روی تند و نفس گیر، قبل از غروب خورشید، خود را به پناهگاه رساندیم. در آنجا بیش از 100 کوهنورد از سراسر ایران و حتی خارج از کشور حضور داشتند. پس از سلام و احوالپرسی با تعداد زیادی از آنها و کسب اطلاعات و تجربیاتی ارزشمند از افرادی که قبلاً هم قله را فتح کرده بودند، شام خوردیم و خوابیدیم، لیکن نامساعد بودن وضعیّت جوّی، خستگی بسیار شدید و استرس ناشی از عدم توانایی صعود به دماوند، تمامی اعضای گروه هفت نفره مان را تا نیمه شب، بیدار نگه داشته بود. 

به هر حال پس از حدود 3 ساعت، خواب توام با بیداری، کمی مانده به اذان صبح، برخاستیم و پس از مجهز شدن به تجهیزات کامل کوهنوردی، نماز را خوانده، حرکت کردیم. لازم به ذکر است که 3 نفر از اعضای گروه به علت خستگی بسیار زیاد، از ادامه ی همراهی، منصرف شدند و با دریافت بلیط های برگشت قطار، تصمیم به بازگشت گرفتند. در هرصورت، چهار نفر باقی مانده با روشن کردن چراغ قوه هایی که به پیشانی داشتیم، پناهگاه را ترک و شروع به کوهنوردی کردیم. بعد از حدود 2 ساعت، دو نفر از همراهان، به علت سر گیجه، تهوع و ضعف قوای جسمانی، از همراهیمان، خود داری و ضمن عذر خواهی برای ما آرزوی موفقیت کرده، به پناهگاه برگشتند.

خواننده ی گرامی افق کویر! از سختی و مسائل مربوط به قله ی 5671 متری دماوند هر چه بگوییم، کم است فقط خدمت شما عرض کنم که اگر کسی آن قله را فتح کرده باشد و از نزدیک، صعب العبور بودن مسیر، سر بالایی بسیار تند، اُفت فشار هوا، کمبود اکسیژن و از همه مهمتر، گازهای سمی متصاعد شده از دهانه ی آتش فشان نیمه فعال دماوند را لمس و تجربه کرده باشد می‌فهمد که من چه می گویم. 

به هر حال، علیرغم تمام این سختی ها، من و همنوردم، عزممان را جزم کرده بودیم تا هر قیمتی که شده قله را فتح کنیم و ضمن محک زدن توان جسمی و روحی خود و تقویت اراده وایمان، با گام نهادن بر بام ایران، برگ زرین دیگری به دفتر افتخارات فرزندان این مرز و بوم، بیفزاییم و ضمن تشویق و ترغیب بیشتر علاقمندان به کوهنوردی، مایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی افتخار و مباهات مردم شهرستان بافق شویم.

عَلی اَیِّ حال، پس از مجموعاً حدود 9 ساعت کوه نوردی سخت و نفس گیر، بالاخره قله ی دماوند را فتح کردیم و پس از گرفتن فیلم و عکس های یادگاری، قصد بازگشت نمودیم. در مسیر بازگشت نیز که حدود 8 ساعت طول کشید با مصائب و مشکلات مختلفی از جمله ضعف جسمانی، تهوع و سرگیچه، تاول زدن انگشتان پا، احساس درد شدید در زانو، مچ پا، کمر درد و... درگیر بودیم. ولی به هر طریقی که بود خود را به محلی رساندیم که دیروز عصر، کوهنوردی خود را از آنجا آغاز کرده بودیم. در آنجا متوجه شدیم دو همنوردی که از میانه راه ، برگشته بودند با سواری شخصی، به(پلور) رفته اند. ما دو نفر هم به ناچار، نیسانی کرایه کرده خود را به آنها رساندیم و پس از کمی استراحت، سوار بر ماشین و به مقصد بافق حرکت کردیم و از مسیر سمنان به طبس آمده و پس از عبور از چادرملو و بهاباد، صبح روز بعد به منزل رسیدیم.

در پایان ضمن تشکر ویژه ازآقای کاظم خواجه ای، مسئول کوهنوردی شهرستان بافق که برای این صعود برنامه ریزی کرده و ما را هم همراهی کردند و پس از بازگشت نیز، از مدیر آموزش و پرورش وقت، خواستند با نصب یک پارچه نوشته، شرکت، از سه فرهنگیان کوهنورد را در این برنامه‌‌ی کوهنوردی، ارج نهاده و به اطلاع عموم برسانند، برای تمام ورزشکاران و دوستداران سلامتی و بهداشت، آرزوی توفیق روز افزون از درگاه خداوند متعال دارم.

علی اصغر کلانتری شادکامی