هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

جوانان بخوانید

جوانان بخوانید


رنگین کمان پاداش کسانی است که تا آخرین لحظه زیر باران بمانند

 رامتین بختیاری در کتاب خود به نام راه زئوس عامل موفقیت خود را اینگونه می‌نویسد اگر پنج دقیقه وقت بگذارید و این چند خط را بخوانید شاید شما راهی را بروید که او موفق شد :
قسمت اول
سال ها پیش در دوران دانشگاه تصمیم گرفتم هدفی برای خود برگزینم و خود را به چالش بکشم. هدفم این بود که این دوره را به جای چهار ترم در سه ترم به پایان برسانم. از این رو سراغ تکنیک های مدیریت زمان رفتم. در این مقاله تمام تکنیک های مدیریت زمان با جزئیات شرح داده شده است. این تکنیک ها عامل موفقیت من بود.برای تحقق هدفم باید هر ترم 20 واحد می گذارنیدم در حالی که دانشجویان عادی 12-15 واحد می گذارنند. و کاملا واضح بود که باید وقتم را کاملا دقیق تنظیم می کردم. هر مطلبی در مورد مدیریت زمان پیدا می کردم، می خواندم و به کار می بستم. بالاخره توانستم به هدف خود برسم و در مدت چهار ترم بدون واحد تابستانی لیسانس بگیرم (مهندسی نرم افزار). روزی هفت الی هشت ساعت می خوابیدم، به کارهای روزمره ام (خرید، مطالعه ،تفریح و ...) می رسیدم، زندگی اجتماعی ام روبه راه بود و صبح ها 30 دقیقه ورزش می کردم. ترم آخر نیز به صورت تمام وقت به عنوان برنامه نویس گیم کار می کردم (هفته‌ای 40 ساعت) و مدیر عامل شرکتی هم که راه اندازی کردم ، بودم و هم زمان 32 واحد از دروس ترم آخر  کامپیوتر  را می گذرانیدم. همکلاسی هایم وقت لازم برای گذران فعالیت های مذکور را حساب کرده و می گفتند باید هفته من 250 ساعت باشد تا بتوانم از عهده کارها برآیم. با معدل 16 فارغ التحصیل شدم و هر سال به عنوان دانشجوی نمونه  کامپیوتر جایزه می گرفتم. یکی از استادانم می گفت با توجه به فعالیت های من انتخاب شخص مورد نظر برای دریافت جایزه آسان است.بچه نابغه ای نبودم؛ این موفقیت ها اولین موفقیت بزرگ زندگی‌ام بود. معلم خصوصی نداشتم، کس دیگری را هم سراغ ندارم که قبلا به این موفقیت دست یافته باشد و به یاد نمی آورم کسی تشویقم کرده باشد. حتی بیشتر افراد مخالف ایده من بودند. فقط به خاطر دل خودم می خواستم این کار را امتحان کنم. اگر می خواهید شرایط مرا بهتر درک کنید و دلیل این تصمیمم را بدانید، بقیه مقاله را مطالعه کنید .
هرترم برای متقاعد کردن رئیس بخش علوم کامپیوتر زحمت بسیاری می‌کشیدم تا با واحدهای اخذشده‌ام موافقت کند. همکلاسی‌هایم گمان می‌کردند در امتحانات تقلب می‌کنم یا برادر دوقلو دارم یا ذهن مشوشی دارم (بیشتر مورد آخر برایم پیش می‌آمد، شاید واقعاً هم حقیقت داشت). بیشتر اوقات در مورد روند کارهایم با کسی صحبت نمی‌کردم و ساکت بودم اما اگر کسی سوال می‌کرد انکار نمی‌کردم و می گفتم چند واحد دارم. شاید تنها دانشجوی دانشگاه بودم که برنامه کلاس‌هایم دوصفحه‌ای بود و دلیل مستندی برای راستگویی ام بود.
(ادامه دارد)
تدوین : عباس ابراهیمی خوسفی