هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

تو همچو باد بهاری گره‌گشای من ‌باش

تو همچو باد بهاری گره‌گشای من ‌باش



موی سپید تو، کتاب پربهای تجربه هاست و سینه ات مالامال از آلام زندگی. تو از غصّه ها، قصّه های بسیار شنیده ای. تو گنج رنج های روزگاری و تقویم نانوشته عبرت ها. گفته های تو روشنی بخش راه زیستنمان و چشمان کم سوی تو، ستاره های شبستانِ زندگی ماست. دست های پینه بسته ات جغرافیای دردهای زمین است و چین های پیشانی ات تاریخ مرارت های روزگار.
پشت تو  را  انبوه تجربه ها خمیده است و پای تو از سنگینی عبرت ها می لغزد. تو معلّم خانواده و الگوی جامعه ای. ما بر قامت به رکوع رفته تو سجده احترام می گذاریم و بر دستان پینه بسته ات، بوسه مهر می زنیم و در کلاس آموزه های زندگی تو، زانوی ادب، بغل می گیریم و خود را وامدار مهر و محبت و صفای تو می دانیم.
هفته نامه افق کویر به مناسبت 9 مهرماه ، روز جهانی سالمندان گفتگویی با یکی زوج سالمند در بافق انجام داده است.
افق کویر: لطفاً خودتان را معرفی کنید. 
  بی بی نصرت رضوی هستم. 
افق کویر: چند فرزند دارید؟ 
7 فرزند دارم، 3 پسر و 4 دختر. فرزند آخرم که پسر هست، وقتی به دنیا آمد پدرش را با "ویلچر" دید و الآن شکر خدا، سرباز است. 
افق کویر: همسرتان چه مشکلی دارد و چند سال است که دچار این ضایعه شده اند؟
همسرم حدود20 سال فلج است. 6 سال است که دستانش هم از کار افتاده، حتی نمی تواند غذا بخورد. 24 ساعت بصورت خوابیده باید باشد، دارد زخم بستر می گیرد. چندین بار تاکنون تشک مخصوص از بهزیستی دریافت کرده ایم. 
افق کویر: چگونه به این وضع دچار شده اند؟ 
همسرم کمردرد داشته و با عصا راه می رفت. برای مداوا به پزشک یزد مراجعه کردیم. پزشکها جلسه گرفته و تصمیم به عمل او گرفتند؛ قبل از عمل یک آمپول به کمر همسرم تزریق کردند تا او را عمل کنند؛ اما بعد از تزریق آمپول او را عمل نکردند خدا بیشتر می داند که چه اتفاقی افتاد. حال همسرم روز به روز بدتر شد و بعد از آن به پزشک های زیادی در اصفهان و شیراز مراجعه کردیم رفتیم ولی همه آنها ما را جواب کرده و گفتند معالجه ای برای وی وجود ندارد!
افق کویر: چه سختیهایی در رسیدگی به همسرتان دارید؟ 
خیلی سخت است و هنگامی که بیمار می شود، نمی توانیم او را جابه جا کرده و نزد پزشک ببریم، باید 2 یا 3 مرد باشند تا بتوانیم او را به پزشک نشان دهیم. در سالهای اول با حقوق کمی که داشتم از 200 هزار تومان بوده تا الآن که به 800 هزار تومان رسیده، چون همسرم 24 ماه بیشتر کار نکرد و به این روز افتاد. زمانی که این اتفاق برای همسرم افتاد 42 سال داشت و الآن62 سال دارد. با توجه به مشکلاتی که وجود داشت 5 تا از فرزندانم را سروسامان دادم، بجز یک دختر و یک پسرم که هنوز ازدواج نکرده اند، همه فرزندانم ازدواج کردند. دختر بزرگم 10 سال است که بیرون از منزل کار می کند و کمک خرج منزل است، حتی من با کمک دخترم، فرزندانم را سروسامان دادم و هزینه های پدرش را نیز می پردازد. با توجه به اینکه به پزشک های زیادی مراجعه کرده ایم همه آنها به این نتیجه رسیدند که همسرم روز به روز بدتر می شود و راهی برای درمان او نیست. یک دفعه دستش زخم شده بود و نیاز به درمان داشت، حتی حاضر بودیم هزینه آن را پرداخت کنیم و من با مراجعه به بهزیستی از آنها خواستم که متخصص پوست بیایید، همسرم را معاینه کند، چون بردنش نزد پزشک خیلی سخت است که هیچ کس نیامد و به ما گفتند که دکتر پوست حاضر نمی شود در منزل حضور پیدا کند، ولی اداره بهزیستی تا کنون همه مشکلات ما را حل کرده اند که من همین جا از آنها تشکر می کنم. 
در ادامه گفتگو با علی اکبر ابراهیمی را می خوانید:
افق گویر: لطفاً خودتان را معرفی کنید:
علی اکبر ابراهیمی هستم، متولد سال1332، 62 سال سن دارم. 
افق کویر: در رابطه با بیماری تان توضیحاتی ارائه دهید:
بخاطر درد کمرم سال 75 از کارخانه بیرون آمدم و به پزشک مراجعه کردم که برای عمل نیاز به تزریق آمپول داشتم. من آماده عمل بودم و خوشحال از اینکه سلامتیم را بدست می آورم و غافل از اینکه با تزریق آمپول سلامتیم به خطر افتاده و عملی هم در کار نیست. از همان سال افتاده و روز به روز بدتر شدم. تا جایی که اصلاً نمی توانم بنشینم و کارهایم را انجام دهم و فلج شدم.کم کم دستم نیز از کار افتاد و الان هم یکی از دستانم دارد از کار می افتد. خانم از اول همراه من بوده و تا امروز کارهای مرا انجام می دهد و فرزندانم نیز به من کمک می کنند، ولی بیشتر خانمم را صدا می زنم و او هم بدون منت به کارهایم رسیدگی می‌کند. 
افق کویر: آیا مسئولین به شما رسیدگی می کنند؟ 
بله، همه آنها به خوبی به کارهایمان رسیدگی می کنند و تا جایی که در توان دارند به ما کمک می کنند.
افق کویر: در این 20 سال برای سفر به کجا رفتید؟!
اوایل که می توانستم با عصا راه بروم دو دفعه به پابوس امام رضا(ع) رفتم. 
افق کویر: چه توصیه ای برای جوانانی که سالم هستند، ولی قدر سلامتی خود را نمی دانند دارید؟ 
جوانان قدر خودتان را بدانید و از همان خردسالی که به شما گفته می شود قند نخورید که دندانهایتان خراب می شود، گوش کنید و به توصیه هایی که بزرگترها دارند دقت نمایید. مواظب خودتان باشید و از خدا بخواهید که درد و بیماری به کسی ندهد. من برای همه دعا می کنم و خیلی دلم شکسته است. دیگر دلم تمام شده و زیاد نمی توانم جلو گریه ام را بگیرم. 
وی با گریه گفت: دنیا همین است باید با آن ساخت!