هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

تو برای اهل آبادی چه کار کردی

تو برای اهل آبادی چه کار کردی



   در "معدن آباد" چند وقتی است مرسوم شده که روسای ادارات از صدر گرفته تا ذیل همه و همه دهان باز می کنند و فقط و فقط می گویند و می گویند! کمتر هم شده تا  یک جو عمل از خود نشان بدهند! فقط و فقط پشت سر هم وعده می دهند به اهل آبادی که چنین خواهد شد و چنین می شود! ولی تا گوساله گاو شود دل صاحبش آب می شود!
این حرف های پسر آمیرزا بود که توی قهوه خانه آبادی می گفت. حرفش که به اینجا رسید "ممل" وسط صحبت هایش پرید که آهای پسر آمیرزا جگر دار شدی و مشق خاطره می گویی! چه شده؟! پسر آمیرزا گفت در کار این خدم و حشم و ارکان ادارات موندم که چرا کار نمی شود! وعده دادن بس است، اندکی عمل نشان مردم بدهید! تا کی باید بشنویم که آبادی مشکلات دارد از بیکاری جوان ها گرفته تا مشکل جاده و اینا؛ اگر همتی باشد و اگر بودجه ایی باشد که هست اینها هم باید کمتر می شد. 
پسر آمیرزا اینها رو گفت و گفت؛ یهو ممل دید که ول کن نیست و مرتب هی دارد آسمون و ریسمون می کند گفت: خب! پسر آمیرزا! حالا رسیدیم سر حرف حساب! " کس نخارد پشت من جز انگشت ناخن من" خب! تو برای اهل آبادی چه کار کردی؟ تو که اینجا بزرگ شدی و نان و نمک این مردم را خوردی!