هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

تماته نداریم

تماته نداریم



من در یک خانواده پنج نفره به دنیا آمده بودم، تابستان سال 75 برادرم به همراه مادرم به مشهد مقدس رفته بودند. من کلاس اول راهنمایی و خواهرم کلاس چهارم ابتدایی بود، به عنوان خواهر بزرگتر، باید برای خانواده آشپزی می کردم، آن دوران آشپزی بلد نبودم، عمه ام که در همسایگی ما زندگی می کرد، هر روز به خانه ما می آمد و دستور پخت غذایی را می داد، یک روز عمه برایمان آبگوشت گذاشت و گفت: عمه جان نزدیک ظهر که شد به آبگوشت سیب زمینی و تماته اضافه کنید. بعد از رفتن عمه چندین بار در یخچال را باز می کردم و می گفتم تماته نداریم و از کجا بیاوریم. تا این که ظهر عمه ام به خانه مان آمد و درب آبگوشت را برداشت و با فریاد گفت: چرا تماته اش نکردی. من هم گفتم: نداریم. فوراً درب یخچال را باز کرد و گفت: پس این چیست؟  من هم با تعجب گفتم نمی دانستم شما منظورتان گوجه فرنگی است!
پس از آن متوجه شدم به خاطر وجود روس ها در بافق، حتی افراد بی سواد نیز در صحبتهای خود ناخواسته کلمات انگلیسی به کار می برند.
خوانندگان و علاقمندان به بخش خاطره نویسی افق کویر می توانند خاطرات تلخ و شیرین خود را به شماره 09013297473 از طریق تلگرام ارسال کنند تا در بخش آلبوم خاطرات هفته نامه درج گردد.