هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

بی توجهی تا کی؟!!!

بی توجهی تا کی؟!!!



ناهید مظفری| گويا تا نبيني باور نمي کني که فقر چطور مي تواند همه آنچه را که يک آدم دوست دارد، به تاراج ببرد؛ كمي آن سوتر از خانه گرم و دلنشينی كه همراه خانواده خود در آن زندگي مي‌كنيم، در همین نزدیکیها، اتاقکي كوچک با ديوارها و سقفی شکسته و لرزان وجود دارد كه تمام سهم خانواده پنج نفره و تهیدست است. آدمهايي که شايد همانند آنها در هر کجاي اين کشور باشد اما آنها گم شدند در بي تفاوتي ما! آدمهایی که دیوارشان کوتاه است و هیچکس حمایتشان نمی کند و اين روايت آن آدمهاست... او مانده و چهار بچه قد و نیم قد. خانواده های نیازمند زیادی هستند که از طریق مردم، بخشداریها، دهیاریها، بهزیستی و مؤسسات خیریه... شناسایی شده اند. خانواده هایی که فقر امانشان را بریده و هرازگاهی توسط مؤسسات به آنها کمک می شود خانه شکل و شمایل خانه های امروزی را ندارد. مشخص است سالهای زیادی از عمر این خانه می گذرد. سالهایی به اندازه عمر جمیله، فاطمه، زهرا و .......قصه ما. خانه های رو به حیاط؛ سمت چپ یک اتاق و دو اتاق هم سمت راست وجود دارد؛ مانند کاروانسراهای قدیمی، در این خانه در هر اتاق یک خانواده زندگی می کند. اتاق آخری که سمت راست قرار دارد مربوط به جمیله و فرزندانش است؛ با تعارف جمیله وارد اتاق می شویم. اتاقی سه در چهار برای نشستن و استراحت؛ اتاقكي كه نه ياراي دوام در برابر برف و باران دارد و نه از گاز و گرماي مطبوع در آن خبري است. می نشینیم و جمیله و بچه هایش هم کنارمان می نشینند. انگار دارد با مقام بالاي دولتي حرف مي زند؛ مؤدب و آرام. زیاد اهل حرف زدن نیست و هرچه سؤال می کنم جواب می دهد. او 6 فرزند دارد؛ البته پسر بزرگش چند سال پیش در اثر ناراحتی قلبی فوت کرده و یکی از دخترهایش را هم به خانه بخت فرستاده است. او الآن سرپرست 4فرزند است؛ دو دختر و دو پسر. شوهرش حدود 20 سال از او بزرگتر است و سالهاست او و فرزندانش را رها کرده. جمیله مانده و 4 بچه قد و نیم قد.
در خرج زندگی مانده ام
 جمیله 38سال دارد. 20 سال است ازدواج کرده. شوهرش کارگر بوده. اوایل ازدواجش با همسر و فرزندانش در خانه های مستقل زندگی می کردند و وضعیت مناسبی داشتند، اما ده سال است که در خانه اجاره ای زندگی می کند. درست از همان زمانی که شوهرش به جرم فروش مواد مخدر به زندان افتاد و نتوانست اجاره خانه مستقل را بپردازد. شوهرش 9 سال در زندان بود و پس از آزادی چند ماهی در خانه بود، اما بعد رفت. می گوید بهانه رفتنش عدم توانایی در اداره کردن زندگی بوده » نمی توانست کار کند و خرج زندگی را در بیاورد، رفت راور کنار خانواده اش« می گویم درآمدت از چه راهی است؟ می گوید: «سرکار هستم«، چه کاری؟ می گوید: »در خانه های مردم کار می کنم« کمیته امداد او را تحت پوشش نمی گیرد. می گوید باید مطلقه باشی و نامه طلاق یا متارکه را داشته باشید. واقعاً در خرج زندگی مانده ام.« می گوید نمی خواهد به خاطر بچه هایش از شوهرش جدا شود: » اصلاً جدا شدم چه فرقی به حال من دارد. حداقل اینطوری انگ مطلقه بودن بهم نمی زنند.« جمیله بر اثر کار زیاد کمر و پاهایش به شدت درد می کند: » مثل گذشته نمی توانم کار سنگین کنم و مانده ام از این به بعد را چگونه بگذرانم. پسرش  مشکل قلبی هم دارد. زینب دختر کوچکش 4سال سن دارد، اما قیافه اش کمتر از این می خورد. فقر و سوءتغذیه باعث شده به رشد لازم نرسد. ساعت نزدیک 12 ظهر است که گفتگو تمام می شود. در حیاط در حال قدم زدن هستم، اما بوی غذا از هیچ اتاقی بلند نمی شود. یاد حرف جمیله می افتم که می گفت خیلی اوقات یک وعده غذا می خورند و گاهی حتی همان یک وعده را هم ندارند!
شکرانه بازوی توانا / بگرفتن دست ناتوان است
به راستی این دنیا با این همه گستردگی سرشار از ناگفته ها و روایت های پر از درد و فقر و نداری است که افرادی هر روز با آن دست و پنجه نرم می کنند و اگر یاری گری نباشد و دلی به رحم نیاید و دستی دستان ناتوانشان را نگیرد، زیر کوله بار سنگین نداری له خواهند شد؛ متأسفانه نهادهايی که مسئول این کار هستند تبدیل به ارگان شده و از قالب نهادیت خود در آمده‌اند. فرم کمک کردنشان جدول‌بندی و روتین شده و بیشتر جنبه‌هایش تبلیغاتی است، اما مکان‌هايی که از پشتوانه و بودجه عمومی برخوردارند در فکر شناسايی دقیق نیازمندان جامعه نیستند؛ زیرا دردمندان و گرفتاران اقتصادی و اجتماعی کم نیستند و برای حفظ آبرو در خفا زندگی می‌کنند و حاضر نیستند دم از نداری بزنند و صورت خود را با سیلی سرخ نگه می‌دارند و باز هم دستگاه مسئولی پیدا نمی‌شود که آنها را رصد کند و یاریشان نماید که اگر بود آن میلیونر یا میلیاردری که نیازمند نیست، به راحتی نمی‌توانست یارانه بگیرد! باید زیرساخت‌ها و نهادهايی را که به ارگان و اداره کل و سازمان تبدیل شده‌اند اصلاح شوند. شاید معضلات ورم کردن دولت به راحتی حل شود و از محل این صرفه‌جویی تکه نانی به دست مستندان واقعی برسد، اما همه بارها هم نباید به روی دوش دولت باشد؛ بلکه در این روزهای پایان سال یکایک ما مسئولیت وجدانی، انسانی، عاطفی و از همه مهم‌تر دینی و مذهبی داریم که حداقل به مدد یکدیگر علی‌الخصوص مستمندان آبرومند برویم و اینگونه برای خود و خانواده و ثروت و مکنتمان بیمه طلايی فراهم کنیم.