هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

برخاستن از خاکستر اعتیاد و رسیدن به قله ی افتخار

برخاستن از خاکستر اعتیاد و رسیدن به قله ی افتخار



رضیه زارع پور| در اینجا قصد داریم قصه‌ی مردی را برایتان بازگو کنیم که ققنوس وار از خاکستر اعتیاد برخاست و با همتی مثال زدنی به اوج قله ی قهرمانی رسید . مردی از همین حوالی! از همین کوچه پس کوچه های دیارمان بهاباد !شنیدن این قصه های عبرت آموز که در ابتدا خواندنش ناراحت کننده؛ ولی پایانی خوش دارد، گاهی برایمان لازم است؛ البته این قصه نیست! روایت زندگی است. این عبرت هم برای آنانی که گرد اعتیاد نرفته اند و نمی روند از آن جهت که قدر خود را بدانند و هم برای آنانکه در دامان افسونگر اعتیادند، مفید است تا دریابند با اراده هر کاری می توان کرد، می توان خود و خانواده ی خود را نجات داد و برای جامعه نیز مفید بود.
مانند بسیاری از ما در خانواده ای متوسط دیده به دنیا گشود. با همسالانش به بازیهای کودکانه می پرداخت. از همان ابتدا میل و کششی وصف ناپذیر به بازی ها و ورزشهای قدرتی داشت. هر کجا با دوستانش می نشست قدرت خود را به رخ می کشید. همیشه قطعات بزرگ سنگ را جابجا می‌کرد یا میله های فلزی را! در بین دوستانش به داشتن زور بازو معروف بود. دور و برش را دوستاش گرفته بودند. چه تعریف و تمجیدها که از او به عمل نمی آوردند. دوران نوجوانی و جوانی را پشت سر می گذاشت. تا به خود بیاید فهمید نشئه تریاک او را با خود برده است. همزمان به ورزش می پرداخت. کم کم آنقدر گرفتار شد که عشق واقعیش را فراموش کرد. باشگاه پرورش اندام محل حضورش بود. ورزش می کرد وزنه می زد، هالتر، دمبل، پرس سینه و ... . اما چه سود! هیولای اعتیاد نیز سایه به سایه تعقیبش می کرد. بیشتر و بیشتر به سمت افیون کشیده شد. چشم باز کرد و دید دیگر رغبتی به ورزش ندارد. افیون گرفتارش کرده بود و دوستان! که دوره اش کرده بودند و زهر مواد مخدر را برایش عسل می کردند. گاهی در مسابقات نیز شرکت می کرد، ولی مقام آخر نصیبش می شد ! 
مدتها می گذشت. ازدواج کرد، ولی رویه اش تغییر نکرده بود. باز هم در، بر همان پاشنه می چرخید. خواب، مواد مخدر، خماری و نئشگی و دیگر هیچ! اعتیاد بی پولی می آورد و بی پولی بی کسی و تنهایی! دوستانش؛ همانها که مگسان دور شیرینی بودند، ترکش کردند. از خانواده نیز طرد شد. کسی محلش نمی گذاشت. او که برای خود زمانی یلی بود؛ اکنون در گوشه ی خماری و نشئگی گرفتار و طرد شده از خانواده و اجتماع بود. همه به چشم بدی نگاهش می کردند.
حس تحقیر، توهین، طرد و بی اعتنایی نزدیکان آزارش می داد. فکر گذشته و آینده شبی تکانش داد. غیرت در وجودش او را به خود آورد. تصمیم گرفت رها شود. تصمیمی بزرگ. از آن شب گرد مواد نرفت با همتی سترگ و غیرتی بزرگ!
اکنون 6 سال است که پاک است، پاک! پاک! سیگار هم نمی کشد. خدا نیز کمکش کرد. خدا به آنان که همت کنند پاداش می دهد. این وعده ی تغییر ناپذیر خداوند است و پاداشی برای صابرین. موفقیت هایش به تدریج شروع شد. با تلاش فراوان به دنبال علاقه ی قدیمیش رفت. می خواست باشگاهی بسازد که علاوه بر اینکه تن و جان خود را قوی می کند به دیگران نیز یاری رساند. به هر جا رو کرد کمکی دریافت نکرد و جواب رد شنید تا اینکه توانست وسایل مورد نیاز خود را با کمک مجتمع چادرملو بسازد.  او باشگاهش را راه انداخته بود خوشحال بود که توانسته به آرزویش برسد و بیشتر خوشحال که داغ اعتیاد بر پیشانیش نیست! او که از کودکی آرزو داشت روزی یکی از قویترین مردان ایران شود در این راه گام نهاد. هر روز سخت تمرین می کرد. با پولاد سخت پنجه در پنجه درافکند. کنده های عظیم را جابجا می کرد. لاستیک لودر با وزن 400 کیلو گرم را غلتاند، گوی های فلزی عظیم که قدرتی اعجاب آور برای جابجاییش می خواست جابجا می کرد. هر روز و هر روز سخت کار کرد و عرق ریخت و هزینه کرد، ولی بسیار لذت می برد. دیگر از گوشه نشینی و زخم زبان شنیدن خبری نبود از کلافگی و نشئگی نیز !اکنون زمان درو رسیده بود. پاداش کار سخت با قهرمانی در استان یزد محقق شد. چندین بار قهرمانی در استان در برابر کوه هایی از عضله و توانمندی. آیتم های مسابقات استانی نیز همان بود که در مسابقات کشوری اجرا می شد. همان که برادران قرایی، داداش زاده، مجتبی ملکی و ... اجرا می کردند.
او که بلافاصله بعد از ترک اعتیاد، خداوند به پاداش، پسری به او بخشید؛ اکنون در جاده ی موفقیت گام بر می داشت. با قویترین مردان کشور مسابقه می داد. همانها که زمانی آرزو داشت عکسی به یادگار با آنان داشته باشد. همان هایی که هر کدام استادانی به نام و قهرمانانی محبوب و قدرتمند در کشور بودند. کسانی که میلیونها تومان هزینه تغذیه خود می کردند. توانست در رقابتی سخت با غولها مقام هفتم را در کشور ازآن خود کند؛ اکنون خوشحال است و آسوده. هم از آن روی که هر روز به علاقه اش می رسد، تمرین می کند و به جوانان در باشگاهش آموزش می دهد و هم از آن روی که غول اعتیاد را از پای در آورده است که قهرمانی در این مورد بسی مشکلتر از قهرمانی قویترین مردان ایران بوده است!