هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

برای غریبی خود سیر گریه کردم!

برای غریبی خود سیر گریه کردم!



اکرم عباسی| گاهی اوقات پای زندگی در مسیر راه رفته می لنگد و گاهی سنگی مانع از رفتن می شود، اما ما باید همیشه و همه جا چشممان به راه رفته باشد که خواه ناخواه سنگ پاره‌ای هست که مانع از رفتن و رسیدن شود. 
شاید کودکان یتیم و بی سرپرست از کسانی باشند که شروع زندگی را با مشکلاتی آغاز می‌کنند که خود در ایجاد آن دخیل نیستند و در مسیر راه زندگی باید با تلاطم‌های مختلفی روبه رو شوند که برای حل معضلات آن نیاز به یاری دارند . یاری کسانی که مهربانی شان به اندازه مهر پدر و مادر در دلهایشان جای خواهد گرفت و پیوند دست‌های سرد آنان با گرمی خانواده‌هایی جان می‌گیرد که پذیرا و چتر حمایتی برای از بین رفتن موانع زندگی آنان شود. 
هفته نامه افق کویر در این شماره به سراغ دو خانواده رفته است که هر کدام از نعمت داشتن پدر و همسر به گونه ای محروم هستند.
نرگس 39 ساله که دارای سه فرزند است دو پسر 15 و 12 ساله و یک دختر 18 ساله که عروس شده است و حال نرگس نوه دار نیز شده است.
همسر نرگس در سن 35 سالگی حدود چهار سال پیش بر اثر عفونت ریه فوت می کند. او مدتی راننده ماشین سنگین در یکی از شرکتهای خصوصی بوده است. اینطور که نرگس می گوید: زمانی که برای دریافت مستمری به اداره تأمین اجتماعی مراجعه می کنند، متوجه می شوند بیمه شوهرش به طور کامل پرداخت نشده است و به همین خاطر از دریافت مستمری نیز محروم می شوند.
این زن 39 ساله در حال حاضر تحت حمایت یکی از نهاد های دولتی است طبق گفته خودش 55 هزار تومان مستمری به آنها تعلق می گیرد که 20 هزار تومان آن برای بیمه عمر پسر کوچکترش برداشته می شود و فقط 35 هزار تومان آن باقی می ماند. 
نرگس برای تأمین مخارج زندگی مجبور است صبح و عصر در یک مغازه لبنیاتی کارکند تا آخر ماه 400 هزارتومان دریافت کرده تا خرجی خانه، هزینه پوشاک فرزندان، قسط جهیزیه و سیسمونی و کرایه 150 هزارتومانی یک خانه کلنگی که زمستانها از در و دیوار آن آب و گل می ریزد را تأمین کند. 
با همه اینها شکرگزار خداوند است، تنها مشکلی را که ار پس آن بر نمی آید را خانه می داند؛ چراکه صاحب خانه از او خواسته است یا خانه را بخرد یا آن را تخلیه کند. 
 نرگس درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده است می گوید: شما خودتان را جای من بگذارید با این درآمد و خرج و مخارجی که دارم چطور می توانم پس اندازی داشته باشم و خانه ای برای خود و فرزندانم تهیه کنم. شهریور ماه که بیاید علاوه بر این که باید به فکر هزینه های پوشاک و کیف و کفش فرزندانم باشم باید دربه در کوچه ها هم بشوم، اگر مشکل خانه برای ما حل می شد با مشکلات دیگر کنار می آمدیم.
در ادامه داستان زندگی ناهید 31 ساله می خوانید:
ناهید که از سن 12 سالگی ازدواج کرده است و به گفته خودش پدر و مادرش بدون هیچگونه تحقیقی او را به خانه شوهر فرستادند در حال حاضر پنج فرزند دارد؛ سه دختر و 2 پسر. 
وی هفت سال است که به دلیل اعتیاد شوهرش به هروئین و شیشه از او جدا شده است. دادگاه مبلغ 400 هزارتومان برای نفقه در نظر می گیرد؛ ولی همسر ناهید از پرداخت نفقه به دلیل نداشتن شغل و درآمد امتناع می‌کند و به زندان می افتد، ناهید که می بیند زندانی شدن شوهرش فایده ای برای او ندارد رضایت داده و او را از زندان آزاد می کند. 
ناهید مستمری بگیر یکی از نهاد های حمایتی است که ماهانه مبلغ 100 هزارتومان به وی تعلق می گیرد. آنطور که خودش می گوید 270 هزارتومان یارانه دریافت می کند که 200 هزار تومان آن را برای اجاره خانه باید بپردازد و فقط 70 هزارتومان برای خرج و مخارج خانه باقی می ماند.
وی که میگرن عصبی دارد هشت ماه است به دلیل عدم توانایی مالی برای معالجه خود اقدامی نکرده است و شبها بر اثر این بیماری، حتی با داروهای خواب آور نیز خواب ندارد.
آن گونه که خودش می گوید: پسر بزرگتر او که امسال سال سوم راهنمایی را پشت سرگذاشته است را برای این که کمک خرج خانه باشد قصد ندارد دیگر به مدرسه بفرستد تا ادامه تحصیل بدهد.
دختر بزرگ ناهید 17 سال دارد و چند خواستگار مناسب هم برای او پیدا شده است، ولی به دلیل این که از عهده تأمین جهیزیه او بر نمی آمده به همه آنها جواب رد داده است.
او حتی زمانی که برای گرفتن وام، از افراد درخواست می‌کند تا ضامن او شوند گاه با پیشنهاد بی شرمانه این افراد مواجه می شود.
ناهید خطاب به همه افرادی که برای ساختن مسجد و بارگذاشتن چندین دیگ آش نذر می کنند گفت: اگر این افراد خانه هایی را وقف کنند تا افرادی مثل ما که بضاعت ندارند از آن استفاده کنند ثوابش بیشتر نیست؟! اصلی ترین مشکل خانواده هایی از قبیل ما خانه است. صورت خود را در برابرمشکلات دیگر با سیلی سرخ نگه خواهیم داشت؛ چرا افرادی از قبیل ما که آبرومندانه می خواهند زندگی کنند باید با افراد شیطان صفت مواجه شوند.
وی افزود: چهارشنبه هفته پیش سلام صاحب خانه کردم، ولی پاسخ نداد، فقط یک هفته اجاره بهایش دیر شده بود؛ وقتی وارد خانه شدم برای غریبی خودم سیر گریه کردم.