هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

آیا ما مسلمان هستیم؟

آیا ما مسلمان هستیم؟


یک سینه حرف موج می زند در دهان ما از بیم جان اگر چه خموشیم چون حباب!

ادامه مفهوم اسلام و مسلمانی:
هرگز هیچ یک از مسلمین صدر اسلام دریافت نکرده بودند که با نیت پاک می توان مسلمان ماند ولی در رفتار با اسلام مخالفت ورزید، به این اطمینان که خداوند "پروردگار دلهاست" و او به اعماق جان آدمی مسلط است و نیت‌های پاک پنهان شده در پس اعمال را درک می کند!!! بلکه آنها چنین دریافته بودند که نیت وعمل دو صورت برای یک معنی ومفهوم اند که برای رسیدن به آن مفهوم هیچ راهی برای یکی بدون دیگری نیست. نیت پاک به تنهایی بدون عمل، آرزو و خیالی است که هیچ بهره ای از واقعیت ندارد و عمل به تنهایی، جدای از نیت پاک، نیز عملی تباه و هدر شده در میان آسمان و زمین و فضا است،چرا که خداوند هرگز عملی را نمی پذیرد مگر آنکه خالصاً لِوجهه ا... و بخاطر او انجام گرفته باشد- و معنی نیت پاک هم همین است- و مقیاسهای زمینی را، که تو خالی و پوشالی باشد، پس از مدتی، معرفی و رسوا خواهد کرد!
هیچ یک از مسلمین صدر اسلام، دریافت نکرده بودند که می‌توانند- با نیت پاک- مسلمان باشند، در حالیکه در یکی از کارهای زندگی، خواهش و میل نفس را همراهی می کند. آنهم بخاطر آسایش آنی یا راحتی بدست آمده، یا خودداری نفس از ناراحتی و کوشش و خطرهای زندگی!
بلکه بدون تردید دریافت آنان از معنی اسلام، این بود که باید آنرا در عالم واقع، تنفیذ کرده و تحقق دهند. آنان دریافته بودند، معنی اسلام اینست که رفتار شخصی هر یک از آنان، باید که رفتاری اسلامی باشد، گر چه بر این رفتار خطراتی مترتب گردد. و نیز اجتماعی که از این افراد تشکیل یافته، باید که اجتماعی اسلامی باشد، گر چه این وضع هم مستلزم خطراتی بوده باشد.
مسلمین صدر اسلام چنین دریافت نکرده بودند که آنان می توانند با -نیت پاک- مسلمان باشند، آنگاه اجتماع غیر اسلامی را به حال خویش واگذارند، اگر چه آن اجتماع را در انحرافش کمک وتایید نکرده باشند یا خود هماهنگ با انحراف آنان نگردیده باشند.
بلکه از معنی اسلام خودشان، چنین دریافته بودند که باید این اجتماع منحرف را تبدیل به اجتماع مسلم مومن وملتزم به شرایع خدا بنمایند. وگرنه خود، مسلمان نیستند! و پیکار پیگیر آنان، همه اش، خلاصه و فشرده  این دریافت قطعی و بدیهی از معنی اسلام بود. اسلام، تحرک و فعالیت در داخل نفس ومحسوس است..... وممکن نیست که این ایده وفکرت در جانهای مسلمین مستقر شود، بدون اینکه بر اثر آن فکرت، دگرگونی و تغییری در حقیقت زندگی پیدا شود.....واین فکر همان حقیقتی بود که در اجتماع نخستین که اسلام درآن اجتماع، ریشه گرفت، بوجود آمد. وهمینکه حقیقت ایمان در دلهای مسلمین انگشت شماری که پیغمبر اکرم- صلی ا... علیه و اله وسلم- آنان را به میل خود وتحت سرپرستی خود تربیت فرموده بود، این عده بلافاصله نهضت را از خود شروع کردند و سپس دامنه آن اجتماع جاهلیت را که خداوندی خدا و سلطنت او سرپیچی می کردند، فرا گرفت.
  از بدیهاتی که مسلمین صدر اسلام دریافته بودند، این بود که شایسته است، آن اجتماع مسلم، پایه اش به شریعت خداوندی مستحکم باشد و ممکن نیست که آن اجتماع، دور از شریعت خداوندی بتواند اسلامی باشد. براین بدیهه، اجتماع اسلامی، مدتی به راستی طولانی، استوار و پایدار بود واین، تنها نشانه و آرم این اجتماع بود که بوسیله آن، شناخته می شد وامتیازش بر دیگر اجتماعات و تفاوتش با آنها همین آیت و آرم بود.
هر کس در تاریخ اسلام، جستجو وتحقیق کرده است، این نشان و علامت ممتاز در تاریخ اسلام را نیز درک کرده است، حتی مستشرقینی که کوشش می کردند این خصوصیت بزرگ را در اسلام نابود کنند، و فعالیت می نمودند که میانه اجتماع اسلام و شریعت در زندگی مسلمانان، شکاف و فاصله ایجاد کنند، آری، حتی خود آنها نیز نیرو و توان این علامت ممتاز را درک کردند.        

        امیرعباس امینی