هفته نامه هفته نامه

بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

اندر احوالات دواخانه‌ها در معدن آباد

اندر احوالات دواخانه‌ها در معدن آباد



در « معدن آباد» 5 دواخانه وجود دارد که همگی قبراق و شاد، مشغول خدمت به خلق آبادی اند. آبادی هم که الا ماشاا... مریض عین نقل و نبات دارد؛  به گونه ایی که کار و بار این دواخانه ها خوب که نه « سکه» هست! شاهد مدعی این که برخی از صاحبان این دواخانه ها به همه کاری دست زدند؛ از خرید ملک بایر و موات و ساختمان در طرح تا نعل بندی اسبان و قاطران داخلی و خارجی!  خدایشان حفظ کند و بیت شان معمور که در فکر اشتغالزایی هستند. « ادام الله بقا و حفظ شانه و جل صفاته» شاعر می فرماید: 
ای که بر سر دوا فروشی رسیدی به جایی 
                                      تا توانی خدمتی کن تا برسی به مقامی 
احسن به این قریحه دلکش که بیت ذوقافیتین درآمد. خلاصه! معضلی که ناگهان به وجود آمد؛ این بود که تعداد دواخانه ها زیاد شد و بر سر شیفت شب اختلاف آغاز و کار بالا گرفت و جلسه در جلسه و نشست در نشست و صورتجلسه در صورتجلسه؛ به ناچار حکم بر این قرار گرفت که مهتر دواخانه های آبادی گفت: ماه به شش روز تقسیم می شود و هر کدام به نوبت از نماز خفتن تا یکی دو ساعت آفتاب بالا آمده، درب دواخانه خود را باز کنند. این روال بود تا این که دواخانه جنب شفاخانه از گردونه خارج شد به یکباره، به این دلیل که دواخانه از مرکز آبادی دور هست! معاذا...!، حکم بر این تعلق گرفت که این دواخانه در وقت بالا کار نکند.  و اما«ممل» قصه ما که این سخنان را ازعریضه نویس می شنید، گفت: ادم بعضی وقت ها می خواهد سوراخی در زمین پیدا کند و در آن فرو رود یا نردبانی را در آسمان قرار دهد و از ان بالا برود تا شاهد دیدن این چیزها نباشد که دواخانه قرب شفاخانه تعطیل و سایر دواخانه های آبادی در شیفت شب تا آن کسی که مریض می شود بعد از رفتن به شفاخانه دوای خود را با طی کردن مسافتی طولانی از مرکز آبادی بگیرد. «آقاتقی» گفت: این که راه حل دارد عین ده بالا دو تا دواخانه به عنوان شبانروزی بگذارند که شبانروز باز باشند و مابقی به اختیار خود!