هفته نامه
انسان و هوای نفس ( بخش اول)
انسان و هوای نفس ( بخش اول)
انسان و هوای نفس
امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) میفرمایند: رأس الدین مخالَفَهُ الهوی، مخالفت با خواهش نفس در رأس دینداری است.
«انسان و هوای نفس»
ابلیس و شیطان: در قرآن کریم کلمه «ابلیس» و «شیطان» مکرر به کار برده شده ولی «شیطان» در کتاب و سنت دارای معنای وسیعتری است. «ابلیس» موجودی از «جن» است و مدتها در صف فرشتگان قرار داشته و با آنان خداوند را بندگی میکرد. وقتی پروردگار حضرت آدم(ع) را آفرید به ملائکه امر فرمود که او را سجده کنند. همه اطاعت نمودند جز«ابلیس». او تکبر نمود و از اطاعت امر خداوند سبحان جل و اعلی سرپیچی نمود و بر اثر این نافرمانی مطرود درگاه الهی شد و برای انتقامجویی به خداوند عرض کرد که: اولاد آدم را گمراه میکنم و بر این امر همت گذارد. اما «شیطان» نام تمام موجودات گمراهکننده است که شامل ابلیس هم میشود و همچنین تمام وسوسهگران و گمراه کنندگان اعم از جن و انس را در بر میگیرد. بعضی از روایات، هوای نفس هر انسان را شیطان دل خوانده و اعلام نموده که شیطان هوای نفس، صاحبش را وسوسه میکند و او را به گمراهی و ناپاکی میکشاند. وجود نازنین امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «شیطان هر انسانی نفس اماره اوست»
گاهی شیطان درون یعنی نفس اماره، انسان متدین را از جنبههای معنوی اغفال میکند. افکار نادرست در او به وجود میآورد و زمینه را برای خیانتکاری های ابلیس مهیا میسازد.
خطرناک ترین حالت انسان: یکی از خطرناکترین حالاتی که ممکن است دامنگیر انسان شود و موجب هلاکت و تباهی گردد این است که در یک مورد هوای نفس و آرزوی دراز و طولانی با هم بیامیزند و آدمی را برای نیل به هدف درونی به تلاش و کوشش وادار سازند. نبی مکرم اسلام محمد بن عبدا...(ص) میفرمایند: بزرگترین خوف من برای امتم هوای نفس و آرزوی دراز است. اما هوای نفس آنان را از حق، رو گردان میکند و آرزوی دراز، آخرت را از یادشان میبرد. واضح است که در چنین موقعی میدان وسوسهی شیطان گسترده میشود و چراگاه عمر آدمی برای او بسیار وسیع میگردد و اگر به فرض در اعماق جان انسان اندیشه گناه بیاید او را به امید توبه از آن فکر بازمیدارد و مانع را از سر راهش برطرف میکند. پیامبر اکرم(ص) بالاترین دشمن انسان را نفس اماره او معرفی میکند.
نفس اماره: مراد از نفس اماره همان بُعد حیوانی انسان است که به آن تمایلات و غرایز هم گفته میشود. فلاسفه آن را جسم و عرف آن را بُعد حیوانی مینامند. نفس اماره به قدری برای انسان خطرناک است که قرآن کریم زنگ خطر میزند و میفرماید: مثل یوسف صدیق که میگوید: اگر عنایت خداوند نباشد نفس اماره مرا میبرد. قرآن درباره حضرت یوسف(ع) میفرماید «زلیخا تمایل به یوسف پیدا کرد و یوسف هم تمایل به زلیخا پیدا کرد. اگر رأفت و عنایت خداوند و عصمت یوسف نبود نفس اماره او را میبرد» یعنی اگر عصمت یوسف نبود نفس اماره او را هم میبرد یا وقتی که حضرت یوسف(ع) از دست زنها نجات پیدا میکند میگوید: خدایا اگر تو به فریادم نرسی نفس اماره مرا میبرد و من هم از افراد زیانکار و جاهل محسوب میشوم. این سخن حضرت یوسف(ع) برای هر زن و مردی زنگ خطر است یعنی اینکه بدانید تمایلات و غرایز، انسان را میبرد. زن هر چه با عفت باشد اگر مراقبت نکند میرود. مرد هر چه با عفت باشد اگر مراقبت نکند میرود و نفس اماره او را به فحشا میکشاند. اگر انسان نفس اماره خود را نتواند کنترل کند چنان آلوده میشود که هیچ حد و مرزی را نمیتوان برای او در نظر گرفت. شیطان لذت گناه را بهتر از لذت حلال جلوه میدهد. این نفس اماره است که هندوانه حرام را بهتر از هندوانه حلال میداند. لقمه حرام را بهتر از لقمه حلال میداند. همینطور که در مورد ذوالقرنین بیان میکند که ذوالقرنین با آن همه فتوحاتی که داشت گفت: دست مرا از تابوت بیرون بگذارید. هر کجا که دستم را جمع کردم همانجا مرا دفن کنید. دست او را بیرون از تابوت گذاشتند و هیچ کجا دست خود را جمع نکرد. بزرگی رسید مقداری خاک در کف دست ذوالقرنین ریخت و ذوالقرنین دستش را جمع کرد. همانجا خاکش کردند. بعد این بزرگوار فرمود: انسان را چیزی جز قناعت یا خاک گور سیر نمیکند.
ادامه دارد...
منصوره زینلیان بافقی