نمایش خبر نمایش خبر

کمبود معلم شد چون سیمرغ و کیمیا

کمبود معلم شد چون سیمرغ و کیمیا



«ممل» گفت: در قهوه خانه آبادی صحبت از این بوده که «رئیس دارالتعلیم» «معدن آباد» توی سر زنان دنبال معلم می گردد تا طفلان مکتبی از تعلیم عقب نیفتند! در این بین «مشهدی رضا» گفت: یا للعجب از این رئیس دارالتعلیم که حالا یادش آمده است! جیک جیک مستانش بود یاد زمستانش نبود! چرا حالا به فکر کمبود معلم افتاده است؟ مگر به یک باره آمار زاد و ولد آبادی رو به افزایش یافته است؟ چرا تا به حالا و زودتر از اینها به فکر نیفتادند!
از سوی دیگر «آمیرزا» که حرصش را در پک قلیان خالی می کرد با ناراحتی گفت: حالا این همه سال به کنار! ولی اکنون که مهرماه شده یاد کمبود معلم افتاده اند؟
«حبیب نجار» هم گفت: جالب است که رفته اند سراغ معلمین بازنشسته و با خواهش و تمنا از آنها خواسته اند تا قدم رنجه کرده و بیاییند تدریس کنند که البته برخی قبول کردند و بعضی ها هم خیر!
القصه! هر کس حرفی می زد و چیزی می گفت و این صحبت ها ادامه داشت ؛ ولی در این میان «آقاتقی» که خوب حرف همه حرف ها را گوش می کرد در آخر گفت: مشکل آبادی این است که مسئولین آن دوراندیش نیستند و فقط تا نوک دماغ خود را می بینند! در آبادی های دیگر کمتر این مساله وجود دارد؛ ولی در آبادی ما چون کدخدا و رئیس دارالتعلیم زودتر از این همتی نکرده اند و یا کمتر به والی گزارش داده اند؛ کمبود معلم هم شده مثل سیمرغ و کیمیا که هر دو نایاب شدند.