نمایش خبر نمایش خبر

چرخ های پیشرفت کشور باید به دست جوانان بچرخد

چرخ های پیشرفت کشور باید به دست جوانان بچرخد



 به گزارش خبرنگار افق کویر، بیست و ششم مرداد ماه مصادف با سی و دومین سالگرد ورود نخستین گروه از آزادگان به کشورمان است و امسال بزرگداشت این ایثارگران با دهه اول محرم و عاشورای حسینی همزمان شد. به همین مناسبت پای خاطرات یکی از آزادگانی می نشینیم که هشت سال از دوران جوانی و بهترین ایام زندگی خود را در زندان های بعثی عراق سپری کرد و هنوز خاطراتش مانند بسیاری از آزادگان دیگر در سینه مانده و مکتوب نشده است. رهبر معظم انقلاب بارها به رزمندگان و ایثارگران دفاع مقدس تاکید کردند که این خاطرات را برای نسل های آینده به یادگار بگذارید و همچون گنجی از آن محافظت کنید.
رهبر معظم انقلاب در هشتم آبان ۸۷ فرموند: من مشتاقم که جوان‌های ما قصه‌ جنگ تحمیلی هشت ساله را بدانند که چه بود. این را بارها گفته‌ایم؛ افراد هم گفته‌اند و تشریح کرده‌اند اما یک نگاه کلان به این هشت سال، با اطلاع از جزئیاتی که وجود داشته است، برای برنامه‌ریزی آینده‌ جوان در روزگار ما خیلی مهم است.
نام آزاده : حبیب
نام خانوادگی : تفکری
نام پدر : حسین
تاریخ تولد : ۱۸/۱۱/۴۶
محل زندگی:مبارکه
افق کویر: شما دقیقاً در چه سالی به جبهه اعزام و در چه سالی اسیر و آزاد شدید؟
سال ۶۳ به جبهه اعزام و در همان سال در روز ۲۳ اسفندماه اسیر شدم. تاریخ آزادی ما؛ اول شهریور سال ۱۳۶۹بود.
افق کویر:در زمان جنگ در کدام یک از عملیات های مهم وخطر ناک شرکت داشتید؟
عملیات بدر
افق کویر:در چه شرایطی اسیر شدید؟
در همان عملیات بدر و در شرایطی که ما پیشرفت های خوب و نفوذ در خاک دشمن را داشتیم متأسفانه ورق به نفع عراقی ها برگشت و از آنجا که موقعیت ما در هور بود و دشمن از لحاظ تجهیزات نظامی از ما برتر بود موقعیت خود را از دست دادیم و به اسارت در آمدیم.
افق کویر: یک خاطره خوب از زمان جنگ قبل از اسیر شدنتان برای خوانندگان ارائه بفرمایید؟
حدودا چهل و هشت ساعت از شروع عملیات گذشته بود ما به خاک عراق نفوذ کرده بودیم عراقی ها برای باز پس گیری مناطق از دست داده خود؛ اقدام به پاتک های سنگینی کرده بودند و به شدت آتش می‌بارید. در یکی از پاتک ها عراقی ها هجوم همه جانبه‌ای را آغاز کرده بودند و پیشروی خوبی داشتند و هر لحظه خود را برای جنگ تن به تن آماده میکردیم نیروهای هر دو طرف خیلی به هم نزدیک شده بودند در این اثنا فرمانده‌ گروهان ما شروع به تکبیر گفتن کرد و همه‌ی بچه ها هم یک صدا تکبیر گفتن ناگهان با صدای تکبیر بچه ها عراقی ها شروع به فرار کردند حتی فرارشان جوری بود که ما دنبالشان می کردیم.
افق کویر: لطفاً از سختی های اسارت بگویید؟
واژه اسارت به خودیِ خود مفهوم سختی را بیان می‌کند؛ عراقی ها از لحاظ بهداشتی ، معنوی و روانی تمام اسیران را در تنگنا گذاشته بودند؛ در ایام عزا اگر مراسمات مذهبی برگزار می کردیم از سوی عراقی ها کتک می‌خوردیم. از لحاظ بهداشت و درمان کمترین امکانات در اختیار اسرا قرار می گرفت و به ندرت به مجروحان رسیدگی می کردند.
افق کویر:در مدت زمان اسارت، از بین اسرا، شهید هم داشتید؟
بله؛ چند تن از مجروحان به خاطر شدت جراحات وارده به درجه شهادت نائل شدند. حتی یکی از مجروحان که ترکش در سر داشت به خاطر ضربه‌ی کابل عراقی ها که به سرش وارد شد به شهادت نائل گردید.
افق کویر:در زمان اسارت رابطه مکتوبی هم با خانواده داشتید؟
بله؛ هر ۴۵ روز از صلیب سرخ جهانی هیئت هایی به اردوگاه می‌آمدند و از این طریق نامه بین ما و خانواده نامه رد و بدل می شد و هر نامه ای که از خانواده برای ما می آمد؛ دست کم برای شش ماه گذشته بود.
افق کویر:چه ویژگی از عراقی ها به یاد دارید؟
بسیار خشن و بی منطق بودند.
افق کویر: سخت ترین لحظه اسارت شما کدام زمان بود؟
زمانی بود؛ که از خط مقدم ما را سوار بر زره پوش کردند تا به پشت خط مقدم منتقل کنند از آن بالا نظاره گر پیکر مطهر شهدایی بودیم که شب قبل به شهادت رسیده بودند و برای ما بسیار دردناک بود.
افق کویر:شیرین ترین و بهترین لحظه و خبری که در زمان اسارت شنیدید؟
وقتی خبر فتح فاو را به دست رزمندگان شنیدیم.
افق کویر: پس از ورود به خاک ایران، استقبال همشهریان چطور بود؟
واقعا ًقابل توصیف نیست،مردم سنگ تمام گذاشتند هنوز بعد از گذشت ۳۰ سال با مرور خاطرات شیرین آن روزگاران شرمنده وخجالت زده ی همشهریان خود هستم.
افق کویر:پس از دیدن پدر و مادر چه حالی داشتید؟
واقعا وصف این لحظه ها محال است.
افق کویر: آیا شما حالا در وضعیت کنونی گلایه یا حرفی هم با مسؤلین دارید ؟
ای کاش همانطور که در زمان جنگ رزمندگان بخاطر دفاع از مقدسات و وطن از جان خود گذشتند و با نثار خون خود آینده را تضمین نمودند؛ اکنون هم مسئولین در سنگر خدمت به مردم تلاش بیشتری می نمودند تا از مشکلات فراوان مردم کاسته شود.
افق کویر: با چه افراد دیگری در بافق در عملیات یا در اردوگاه بودید؟
برادران اکبر شفیعی، جواد حمیدی، ابوالفضل فلاح، علی فتوحی، جاوید فتوحی و مجید فتوحی
افق کویر: فضای اردوگاه بعد از تصویب قعطنامه ۵۹۸ چگونه بود؟آیا فکر میکردید روزی آزاد شوید؟
بعد از تصویب قطعنامه فضای اردوگاه مثل روزهای قبل از تصویب قطعنامه بود. به نحوی بود که سرگرد عراقی که مسئول اردوگاه بود خیلی تعجب کرده بود و میگفت؛چرا شماها خوشحال نیستید تا چند روز دیگه به ایران برمی‌گردید.
افق کویر:حرف آخر شما با جوانان:
جوان‌ها ، طلایه داران فردای ایران عزیز هستند. چشم مملکت به دست جوانان امروز است، چرخ های کشور باید به دست جوانان بچرخد، پس بکوشند تا قله های علم و نوآوری را فتح کنند وکشور را به تعالی برسانند.

الهام نصیرزاده|