نمایش خبر نمایش خبر

همیشه با خودم می گفتم ناصر می آید…

همیشه با خودم می گفتم ناصر می آید…



 شهادت مرگی است، انتخاب شده، مرگی که انسان به سوی آن می رود، نه آنکه به سوی انسان بیاید، اهمیت و ارزش شهید و شهادت نیز از همین جا سرچشمه می گیرد؛ اگر چه گفته می شود شیعه اگر در بستر هم بمیرد، شهید است؛ اما شهادت درجاتی دارد که عالیترینش جهاد در راه خداست.
خبرنگار هفته نامه افق کویر در این شماره به نزد خانواده شهید "ناصر محمد باقری " رفته و با"حاج میرزا جواد محمد باقری" و "صدیقه کارگران" والدین شهید به گفتگو پرداخت که در ادامه می خوانید:
افق کویر: چند فرزند دارید و " شهید" فرزند چندم خانواده بودند؟
۶ فرزند و "ناصر" فرزند اول خانواده بود.
افق کویر: در آن زمان متأهل بود یا مجرد؟
مجرد
افق کویر: وی در چه سالی به جبهه رفت؟
در اواخر دی ماه ۱۳۶۴ ، در آن هنگام "ناصر" ۱۵ ساله و در کلاس سوم راهنمایی درس می خواند که قصد رفتن به سنگر جهاد را نمود و سنگر جبهه را به سنگر علم و دانش ترجیح داد.
افق کویر: از خصوصیات اخلاقی شهید بگویید؟
شهید ناصر محمد باقری در آذرماه ۱۳۴۷ در خانواده مذهبی در شهرستان بافق به دنیا آمد، وی بسیار خوش اخلاق و مهربان بود و رفتاری نیکو با والدین و اقوام و دوستان داشت که به گونه ای که اکثر افراد از او می خواستند که در جمعشان حضور داشته باشد.وی در دوران کودکی و نوجوانی در کلاسهای حفظ و مفاهیم قرآنی شرکت فعال و موثری داشت.در زمان نهضت شکوهمند انقلاب اسلامی به همراه پدردر تمامی تظاهرات حضور می یافت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با وجود داشتن سن کم عضو فعال پایگاه شهید صدوقی بود.
افق کویر:شما چه هنگام خبر شهادت ایشان را فهمیدید؟
سال ۱۳۷۴ خبر شهادتش راآوردند، "ناصر" نزدیک به ده سال مفقود الاثر بود.
افق کویر:شهید در چه عملیاتی به درجه شهادت نائل گردید و از نحوه شهادت فرزنداتان چه می دانید؟
والفجر ۸ ، جزیره ام الرصاص، همرزمانش تعریف کردند که ناصر چندین دفعه از سنگر عراقی ها مخفیانه مهمات می آورده، برای بار سوم که به سنگر عراقی ها میرود، در اثر حملاتی که صورت گرفته دیگر برنگشته است.
افق کویر: وقتی بعد از ده سال جنازه شهید را به بافق آوردند، چه احساسی داشتید؟
تا آن زمان هیچ کدام از افرادی که در جبهه بودند، خبر موثقی برای ما نیاورده بودند، ما هنوز گمان می کردیم "ناصر" زنده است، تا اینکه بعد از ده سال پلاک او را آوردند، هنوز باورم نمی شد که فرزندم شهید شده باشد و همیشه با خود می گفتم که ناصر می آید…
شبی که ناصر را به خاک سپردند یکی از بستگان خواب ناصر را می بیند، ناصر در خواب می گوید به مادرم بگویید جنازه ای که آوردند من بودم .
افق کویر: به عنوان مادر شهید چه صحبتی با جوانها دارید؟
از جوانها می خواهم راه شهیدان را ادامه داده ووصیت آنها رامطالعه و سرلوحه زندگی خود قرار دهند.
افق کویر: آیا از طرف بنیاد شهید به خانواده شهدا رسیدگی می شود ؟
ما از بنیاد شهید توقع کمک نداریم؛ چرا که فرزندم برای خدا جهاد کرده است، فقط تنها خواسته ای که دارم با توجه به اینکه دخترم فوق لیسانس است و شهرستان با کمبود معلم مواجه هست وی را در آموزش و پرورش استخدام نمایند.
وصیت نامه
شهید ناصر محمد باقری
به نام ا… پاسدار حرمت خون شهیدان ویاری دهنده مستعصفان، و با سلام به امت و شما مردم انقلابی و همیشه در صحنه بافق من چند خط وصیت دارم، هر چند ناقابل است؛ ولی شما بپذیرید. وصیت دارم جبهه ها را خالی نگذارید و راه شهیدان را ادامه دهید. شما جوانها ادامه دهنده راه شهیدان هستید، پس ادامه دهید تا هر چه زودتر به کربلای حسینی راه یابیم و راه را برای همه باز کنیم تا با دیدار قبر امام حسین (ع) دلها نورانی شود و قلبها پاک از فساد و تباهی تا در دنیا و آخرت رستگار باشید.
وصیت دوم من این است که جلو این گران فروشان و دزدان چپاول گر رااز صحنه خارج کنند؛ ولی یادتان باشد که از یاد خدا غافل نباشید تا اینکه رستگار شوید در همه کارها و در آغاز کارها نام خدا را به زبان بیاورید . انسان روزی به دنیا می آید و روزی از دنیا میرود . ای مردم گمان نکنید که شهیدان مرده اند بلکه زنده اندو نزد خدا روزی می خورند، پس مبارزه کنید با هوای نفس خود تاسرفراز باشید.
و وصیت سوم من این است که مادر و پدر وبرادر و خواهرم در مرگ من گریه نکنید؛ چون انسان رفتنی است.
ای مردم اگر کسی حق الناسی گردن من دارد، می تواند ببخشد و اگر پول هست، از خانواده ام بگیرد.
من هم اگر از کسی طلب داشته باشم از همین الان که این وصیت نامه را می نویسم او را خواهم بخشید، دنیا محضر خداست در محضر خدا گناه نکنید.
از خواهران و مادران تقاضا دارم که حجاب اسلامی را رعایت کنند و از برادران می خواهم از یاد خدا غافل نشده و پایگاه های مقاومت را محکم نگه دارند.

معصومه غلامرضاپور|