نمایش خبر نمایش خبر

همه بودجه به سوی تفرجگاه باران

همه بودجه به سوی تفرجگاه باران



تفرجگاه «باران» در «معدن آباد» هر روز زیباتر می شد؛ آخر «بلدیه» حکم کرده بود که اینجا مایه آبروی معدن آباد است و اگر آباد و آبادترش نکنیم، خیلی ضایع خواهد بود. عقلای آبادی به این حکم بلدیه با زبان و قلم می گفتند: اگر قرار بر زیباسازی معدن آباد است همه جای آن باید زیبا و آباد بشود نه فقط یک قسمت معدن آباد!
یک روز که ممل فارغ از کار روزانه خوابیده بود، سر و صدای بچه ها به هوا رفت! ممل داد زد: آهای فسقلی ها! بروید تو حیاط یا تو پارک کوچه بازی کنید! بچه ها گفتند پارک خرابه! سرسره ندارد و هزارتا دیگه! ممل گفت: خب! بروید و تلویزیون ببینید! بچه ها گفتند: از بس کارتون تکراری و به درد نخور پخش کرده خسته شدیم! یهو حسنی  گفت: بابا! ما رو ببر به تفرجگاه باران! آنجا خیلی بزرگه! ممل که کلافه شده بود گفت: تفرجگاه باران که خیلی دور هست الان را یه فکری بردارین و سر و صدا نکنید! 
حسنی گفت: بابا! چرا خونه ما اینجاست! اقلا خونه ما رو نزدیک تفرجگاه باران می ساختی تا ما هر روز برویم بازی! 
ممل گفت: تقصیر من نیست تقصیر بلدیه هست که همه بودجه و پولش را به سمت تفرجگاه باران برده و از سایر جاها غفلت کرده!